بچه ها من 7 ماهه ک ازدواج کردم، نزدیک 6 سال عقد بودم شوهرم اومد طبقه بالا پدرشوهرم اینارو درست کرد خدا فقط خودش میدونه چقد خرج مرد بدون اینکه خانوادش تو این شش سال یه هزاری کمکش کنن خونه رو هم نزدن بناممون ، فقط ادعا دارن، این چن ماهه اصلا جدا نکردیم همش میبایسی بریم پایین واسه غذا و.. منم همش باید کار کنمم، آسایش ندارم، الان مثن صبح تا ساعت 11 نرم پایین پدرشوهرم ب شوهرم میگه زنت دنبال جدایی میگرده، شوهرمم خیلییی بهشون احترام میذاره این چندسال هر چی قرض بالاش داشت اونارو داد، من شوهرم کارش راه دوره ماه یه بار میبینمش، پدرشوهرم پیشش کار میکنه، شوهرم یه دو روز ک میاد سریع زنگش میزنه برگرد ک من بیام خودش یه هفته یه هفته میمونه، شوهرممم مث نوکر رفتار میکنه واسشون،خستم کردن، من ساده بدبخت بی زبونم، هر روزم پدرشوهرم در میاد میگه دنبال جدایی نگردی