بیمحلی خانواده شوهر

بعضی آدما گوشه گیر هستند ،ارتباط بگیرن تازه حرف و داستان پیش میاد

به شوهرت بگو لابد بااون خوبن و بی محلی نمیکنن که میره بزار اصلا اون بره تو نرو و محلشون نده مطمئن باش می‌فهمن که چیکار کردن هرچی آدم رفت و آمد کمتر کنه سنگین تره 

خاهرشوهر مجرد دارم از من کوچیکتره از این دماغ فیل افتاده هاس ها ولی از حسادتش مادرشوهرمو پر میکنه برای من ک مهم نیست ولی ی وقتایی همسرم غصه دار میشه از خانواده ش میگم بخاطر همسرم سر جنگ نکنم ولی میبینم نمیشه اخرش باید همون سالی ی بارم نرم

بیمحلی این کاراییه که در حق منم میکنن؟؟از در که وارد نیشم با سردی سلام میکنن،برای رو بوسی هیلی آبکی همیشگیشونم بهاته میارن مثلا خودشونو میکشن عقب،میگن جوش زدم،یا سرما خوردم،نمیبوسمت

دختر خاهر شوهرم،و جاریم اصلااااااا سلام نمیکنن،دخترای ۱۶،۱۸ ساله،در عوض با جاریم خنده های در گوشی و گرم گرفتن،سر سفره دائم به جاریم تعارف میزنن و....‌‌‌‌

نگید حتما رفتارم خوب نیست،خیلی باهاشون مهربونم، تو بیماری،یا گرفتاری با مهربونی کمکشونم،شوهرمو از کمک بهشون منصرف نمیکنم،خوشگلم،تمیزم ،مودبم،بچه هام تو خانواده شون از همه نوه ها با ادب تر و  موفق ترن،خودشونم میگن ولی رفتارشون باهام......🤕😕😥

چجوری آخه.من هرروز مرور میکنم وحرص میخورم

اره ما پرجمعیت و پر حرف و هیجان ولی اینا اینجوری نیستن ولی بازم رفتاراشون عمدی هست میفهمی ک دارن از عمد برخوردی میکنن اونا بیشتر اذیت میشن از دیدن بس خود خوری میکنن مادرشوهرم ب جای اینکه خوشحال باشه من پسرشو دوس دارم و تحویلش میگیرم و بهش اقا و جان میگم با اسمش اونوقت میگه مثلا چایی برای همسرجانتم بردار ب تیکه و ی جوری میگه منم بیشترتر جانم چشمم میگم ب همسرم ولی خب تحمل میکنم ب جای اینکه بهم خوش بگذره

شوهرم میگفت نمی‌دونم چرا بابام پیش تو یه چیزی بهم میگه یا دعوام می‌کنه.تو نبودنی هیچی نمیگه .منم بحدی عصبانی شدم ازین دورویشون گفتم خدا به زمین گرم بزنتش فقط میخان منو ناراحت کنن خدا ناراحتشون کنه .یه دختر غریب که کسی رو اینجا نداره😭الکی میگن بیا خونمون ولی یکارایی میکنن ناراحت بشم نرم بعد به شوهرم میگن تقصیر خودشه میخان اونو بکشن سمت خودشون😔😔😔

تاوان پس میدن خدا جای حق نشسته برای من ک اتفاق افتاده خوشحال نیستم از دردشون ولی اونجور از غمشون زانو غم بغل کنمم نیستم منم نرفتم نیومد مریض شد ک شد

خب برای اینا محبت و صمیمیت غریب هست 

دست خودشون نیست 

حتی سعی میکنند به عمد کاری کنند که بقیه ازشون دور بشن 

به این فکر کن که سرشت این آدما اینجوری هست و قابل تغییر نیستند،انتظار محبت نداشته باش 

به قول یه شخص بزرگی همونجور که سرشت و طبیعت حیوان ها را قبول میکنید،ذات و خوب و بد آدم ها را هم همون‌جوری که هستند قبول کنید

همه کاراشون بدی نبوده خوبی هم داشتن هرچندکوچیک بوده ولی به خودم میگم فلان کاروواسم کردن حامله بودم هواموداشتن یه بارپدرشوهرم وقتی حامله بودم اناردون کردآوردواسم خوشحال شدم وقتی پدرشوهرم سرم دادزدوبدباهام حرف زداومدم اتاقم وکلی گریه کردم بعدیه ساعت به خودم گفتم ولش کن اون موقع انارواسم آوردخوبی هم کردببخشش وبخشیدم اونم پیره شایددست خودش نیس کوچکترین خوبی یه نفرروفراموش نمیکنم اصلاسعی میکنم بدی هاشون فراموش کنم

اونام اونجوری میگن.میگن خوبیامونو یادت میره میگم چ خوبی کرد

حتماخوبی کردن یکم فک کن یادت میادالان پدرشوهرم باشوهرم لج کرده چون پیشش کارنمیکنه ولی هیچ وقت بدشونوپیش کسی حتی شوهرموومادرم نمیگم یه بارم بی احترامی نکردم واس همین دوس ندارن ازپیششون برم ولی من دوس دارم مستقل بشم