بیمحلی خانواده شوهر

برا من برعکسه خانوادش خوبن خودش بد 

ب منم بی محلی میکنن حتی تولدم بود یه تبریک خشک و خالی هم نگفتن...واقعا دلم گرفت.انگار دشمنشونم

بمنم نگفتن 

آخه بیشتر از من میسوزن نمی‌دونم چرا اگه دردشونو بگن شاید بتونم درمان کنم ولی فقط میخان نقطه ضعف بگیرن و ادمو ناراحت کنن

من ک حرفاتونو قبول ندارم با کم محلی و...

ادم هرطوری رفتار میکنه شخصیت و ادب خودشو خانوادشو نشون میده

تو خوبی کن و در دجله انداز.....

بالاخره ی روز ب خودشون میان اون روز دیگه تو با خودت و وجدانت راحتی ن مثل اونا ناراحت

بدی کردن هرکسی جوابی داره

توهم ک بدی کنی جواب بدیه اونا نیست جواب بدیه خودتو میبینی

بعضی مسائل برای ما مهم و بزرگن ولی برای دیگران ن من ۸ساله برای خواهرشوهرم ک توخونست هم تولداش چیزی میخرم هم روز پدر چون باباشون فوت کرده و نون اور خونشونه

تازه این سالی ک گذشت برای تولدم کادو خرید

بالاخره یجا میفهمن دیگه

سرم نیومده؟؟

خونواده شوهرم اصلا منو نمیخواستن

سایمو باتیر میزدن

ی سر خواهرشوهرم میگفت این چرا کم غذامیخوره برو ی زن دیگه بگیر این چرا اونجوری برو ی زن دیگه بگیر کاش دختر فلانی رو زودتر میدیدیم میرفتیم برای پویا(شوهرم)اونو میگرفتیم این حرفارو جلوی جاریامم میزد من فقط ب کاری ک انجام میدادم تمرکز میکردم و انگار همچین حرفی نزده گاهیم ک چشم تو چشم این حرفا رو میزد ی لبخند ساده میزدم و تموم

من تازه عقدم هنوز نرفتم خونه داداششون 

نمیدونم چرا انقد عقده ایی هستن :/

منم از اول ازدواج سالی یه بار اگه برم خونشون چون اونا اصلا نمیان منم خیلی کم میرم دیگه بعد هم چون چند بار برا خواستگاری یا بله برون دختراشون منو نگفتن منم عروسی خواهر شوهرم نرفتم ..ونشون سوخت باور نمی کردن نرم ابروشون پیش فامیل داماد رفته بود که چرا عروسشون نیومده عروسی

بعد جالبیش اینجاست شاید کلا تو ۱۵ سال دو بار اومدن خونم روز پاتختی با یه بار عید بعد با وقاحت تمام وقتی دخترشون کرونا گرفت پدر شوهرم اومد خونه ما که یه وقت خودش نگیره حالا من آدمی نیستم که تلافی کنم وگرنه باید اصلا محل نمی کردم ولی دلم نیومد ولی خیلی رو دارن ما بودیم رومون نمیشد تو همچین موقعیتی بریم🙄

خب شروع‌کن یواش یواش باهاش تو جمع حرف بزن شوخی های یواشکی بکن