سلام خانما
تو یکی از تاپیکای قبلی
گفته بودم ک دختر فامیل همسرم کلی حرف بارم کرد
خیلی اذیت شده بودم ولی موضوعو بزور بستم
چون اونا شهرستان هستن و ازما دورن
حالا بعد از دوماه ک از ماجرا گذشت
دوباره موضوع از طرف اونا جرقه زد ک فلانی ایطور گف و اونطور کرد شوهرمم زنگ زد و از مادرشوهر اون موضوعو پرسید ک فهمیدیم بعله خانوم پشت سرمن خیلی خیلی دروغ گفته و تو شهرستان بخاطر این جریان غلغله س
وما بیخبر دهنمونو بستیم ولی اونجا دارن زیرو رومون میکنن
و مادر شوهره خیلی عروسو باور کرده بود طوریکه حاضر نمیشد با من حرف بزنه ک جریانو بهش بگم
ولی شوهرم باهزار بدبختی قانعش کرد
وقتی خیلی آروم همه چیزو بادلیل بهش کفتم یهو جا خورد
و همه چیز از این رو ب اون رو شد
خداروشکر حقمو گرفتم
همینکه دست اون رو شد و همه فهمیدن ک چجور آدمیه برام کافیه ک بفهمم خدا چقد منو دوس داره