یه ادمک میکشم با چهره ی ناراحت بد میگم این چرا ناراحته اونوقت همه ی ناراحتیهامو مینویسم حتی گریه میکنم شاید بدوبیراهم بگم و بعدش مثل یه دوست خوب به خودم دلداری میدم اگه لازم باشه اونقدر اینکار انجام میدم تا علت ناراحتیمو پیدا کنم و بعدش بگم چیکار میتونم بکنم درمقابل این ناراحتی بعدشم برای اینکه ارومتر بشم یه کاری که خوشحالم میکنه انجام میدم بیشتر خوردن چیزای شیرینه یا خوابیدنه یا تو مجازی گشتن یا کانالای تلویزیونو هی بالا پایین میکنم یا میرم پارک پیاده روی و به چیزای قشنگی که تو پارک هست نگاه میکنم وفقط به اونا فکر میکنم اینجوری ناراحتیم هم کمتر میشه