شوهر من تا روز ازدواج ما هر چی داشته داده به خانواده اش.
خودتون که میبینین، سبد کالا و ... زیاد میدن.
حقوقشم همین بوده، برای خانواده تی وی بخر، خواهر دماغ عمل کنه و ....
تا آشنایی با من، یه چیز میگم شاید فکر کنی دروغ میگم ، والله یه دونه شورت و زیر پیراهن داشت.
میدونی از کجا میگم یه بار داشتیم چت میکردیم، گفت وای برم لباس زیرامو بشورم ، فردا بی لباس میمونم برای کار.
گفتم مگه فقط یه دونه داری ، گفت اره .
میام خونه درمیارم تی شرت میپوشم و شلوار.
میشورم تا فردا خشک بشه باز بپوشم.
چون خانوادم من نمیدادن بهش.
من بهش گفتم حداقل یه آلونک بخر، یه ماشین بخر تا خانوادم راضی بشن.
فکر کن تو یه سال هر دو رو خرید.
در حالی که ده سال بود کار میکردها، همه رو داده بود به خانواده اش.
ولی از فردای عقدمون ، جمعش کردم.
سبد میدادن، تا خودش دهان باز نکرده، چند تا چیز میدادم به مادرش، اینجوری کنترل میکردم ،چی بدم و چی ندم.
به تدریج بچه ها اومدن، هی گفتم اینده بچه ها.
الانم کمک به خانواده اش داریم ولی کنترل شده.
مثلا گفت بیمه تکمیلی کنم، گفتم اره براشون کمک و بکن حتما.
وسایل گرون بخوان، خودم پیش دستی میکنم، میگم ما مثلا پول مبلتون میدیم، ده تا قسط پسمون بدین. هم کمکمون کردیم، هم پولمون برگشته