من ۷ هفتمه و با اولین ماه اقدام باردار شدم شوهرم خودش ذوق بچه داشت باردار که شدم هرچی می خواستم تو دو دقیقه برام می آورد حالا از دیشب هی میگه سقط کن من پشیمون شدم هنوزم من و تو وقت داریم عجله کردیم من دوست دارم خونه رو بزرگتر کنم ماشین بگیریم بچه تو رفاه بزرگ بشه من همه کار کردم با سیاست تهدید دعوا فایده نداره حرف خودشو میزنه میگه سقط کن ماشین میزنم به نامت همه کار میکنم بعدا هم میشه بچه دار شد هرچی بهش میگم بابا بچمه نمیتونم خدا روزیشو میده ما که هم که ندار نیستیم دستمون به دهنمون میرسه نمی فهمه حالا الکی بهش گفتم من فردا میرم دکتر ببینم چی میگه برا سقط اومدم خونه مامانم خیلی گیر داده آخه به داروی عطاری و اینا حالا من موندم چیکار کنم چه رفتاری کنم منصرف بشه
من ۱۸ خودش ۲۵ اره خودش خواست من نمی خواستم حالا برعکس شده
بعدا هم میشه بچه دار شد؟!!
خداوند عالم به شما تضمین داده که هر وقت اراده بفرمایید خواستههاتون رو برآورده کنه؟!
اون هم با این کفران نعمتی که اگر سقط کنید دارید انجام میدهید؟!
چه مطمینه همسرت!!!
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
من بچه ی دوممو ناخواسته باردار شدم شوهرم پسر میخواست ..قرارمون بود برا دومی برم دکتر که پسر شه...منم ناخواسته باردار شدم گفت بندازش ولی من قبول نکردم...والآنم دوتا دختر دارم...ولی خیلی منو چزوند...ولی من نگهش داشتم وخداروشکر میکنم پسر ندارم..بهم دوتا فرشته داده