خونه برادر شوهرم شام دعوت بودیم جاریم تو جمع برگشت گفت میلاد قبل تو عاشق و دیوونه یه دختر بود بهش نرسید شب و روز مینشست گریه میکرد واسه دختر همه یهو ساکت شدن برادرشوهرم اخماش رفت توهم شوهرمم شوکه شده بود از این حرف منم اصلااا خودمو نباختم گفتم اونو ول کن واسه قبل بود حالا ببین من چه هنرمندی ام که شب و روز جای گریه قهقه میزنه گذشته ها گذشته امروز و دریاب از قیافه شوهرم متوجه شدم که خیییییلی خوشش اومد از برخوردم جاریمم خفه خون گرفت اومدیم خونه شوهرم بوسم کرد ازم تشکر کرد گفت با رفتار خوبت سربلندم کردی اگه ار زن دیگه ای بود از دماغ شوهرش درمیاورد گفتم مهم نیست اصلا من نقشه ساناز و خوندم اون حسودیش میشه به زندگی ما میخواد خرابش کنه مگه احمقم که چرت و پرت گفتناش پر و بال بدم تا دلشو شاد کنم امروز یه استوری عکس شوهرم و گذاشتم زیرش نوشتم عزیزی که فکر میکنی میتونی با خزئبلاتت رابطه منو عشقم و خراب کنی هی کور خوندی چون رابطه منو ایشون مثل شکر و چاییه که تو هر چی بیشتر هم بزنی ما بیشتر عاشق هم میشیم و قاطی همدیگه میشیم
بچه ها من خودمم میدونم شوهرم قبل من با یه دختر دوست بود بعد دختره شوهرمو ول کرد با یکی دیگه ازدواج کرد شوهرم یک سال افسردگی گرفت همه اینا رو کاااامل روز اول دوستیمون تعریف کرده بود نمیدونم جاریم چرا این حرف و پیش کشید خو چی بشه اخه احمق