بذا یه حقیقتیو بت بگم...
پسره اصصصلا الان بهت فکر نمیکنه...نه..واسش ارزش نداشتی اصلا واسش مهم نبودی..هیییییچ حسی هم بهت نداشت برا همین الان از رفتنت نه خوشحاله نه ناراحت
ولی دوستت الان تو دلش عروسیه که تو رفتی
اره تو بخاطر سادگی بیش از حدت بازی خوردی...
بیش از اندازه ساده ای..بیش از اندازه لوسی...بیش از اندازه..
قضیه و حال امشبت بخاطر کار اونا نیست
بخاطر حماقت خودته...
تو امشب بخاطر حماقتای خودت ب این حال افتادی..
هنوز نمیدونی چیو به وی بگی چیو ب کی نگی
اون رابطه مطمئن باش بیشتر از ۶ ماه دووم نمیاره پس خیالت ازون طرف راحت باشه
ولی الان ی راه وجود داره...
اونم گرفتن انتقامه
انتقامم این نیست بری با یکی دیگ ک عشقتو بسوزونیو اینا
انتقام یعنی تلاش برای زسیدن ب هدف..ب زندگی ایده آل
من نمیدونم دانسگاه میری یا نه
نمیدونم وضع مالیت چجوری
نمیدونم چ میخونی ولی توهررررررر شرایطی هستی تلاش کن برا پیشرفت
با بهترین لباسا لگرد
تیپ بزن
عطر بزن
با غرور راه برو
ماشین بخر
برو دنبال ی راه برای پول دراوردن
ولشون کن...هر کاری کردن ک کردن
هر کودوم اونا پیشرفتتو ببینم از هفت جاشون شاخ درمیارن
بخیالشون تو فقققط برو دنبال پیشرفت و هدفت..اینطوزی بدجوری میتونی انتقام اشکای امشبتو بگیری