اخه از وقتی حامله بود من مث پروانه میگشتم دورش
واسه زایمانش شب تا صب بیدار بودم صب مث احمقا رفتم بیمارستان تا خواستم بغلش کنم جیییییغ زد ک دست نزن
چراااا ؟؟ همه یه بار بغلش کردن فقط اجازه نداد من و خواهرم برش داریم
از اونروز دیگه هیچوقت نه خودش نه بچه اش برام عزیز نشدن هیچ
حس بدی دارم بهشون