نمیتونم بدون گوشی تحمل کنم از سالای قبلم چیزی نمیدونم میام توی گوگل ی سرچ کنم حواسم پرت میشه... ...
سال کنکور گوشی تعطیل من خودم وقتی کنکور داشتم سال اخر سیم کارتمو دراوردم گوشی رو هم فروختم که دیگه اصلا نباشه تا وسوسه بشم بعد از اون تازا ارامش گرفته بودم دیگه درگیری های ذهنیم خیلی کمتر شده بود
فعلا روزی ۱۱ ساعت میخونم با تست زیاد اما گاهی یاد مشکلات زندگیم و الآنم میفتم و میگم منکه پول ندارم ...
خوشگلم همه تو زندگیشون هزار تا مشکل دارن
شما همینطوری ادامه بدین قطعا موفق میشین
ما حرفای تلخ و نیش و کنایه هامونو مینویسیم و چند دقیقه بعد فراموش میکنیم /اما این رو به خاطر بسپاریم که چه غرور هایی هستند که زیر این جملات خرد میشوند. چه قلب هایی که میشکنند💔🖤. به خاطر انسان بودن همدیگر را درک کنیم. به قدرت منفی کلماتی که از اون ها استفاده میکنیم فکر کنیم و درنهایت انسان باشیم 🙏🏻😊/دوستان گل من هیچی بخدا تو دلم نیست. بعضی وقتا اعصابم خورد بودنی اشتباه مرتکب میشم مثل اکثر مردم. اگه جایی شما رو ناراحت کردم بهم بگید تا با تمام وجود ازتون پوزش بخوام 🙏🏻
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
غم سنگین سِمجی تمام ذهنم و حتی حس میکنم خون و استخوانم را اشغال کرده است . و عمیقا نمیدانم چه غمی . اما حس میکنم ؛ غم جُدایی . نه جدایی من از یک خاک معلوم . نه جدایی من از تو . و نه جدایی تَن از تن . جدایی انسان از انسان . دوری انسان از خودش ،دوری دو انسان که در پشتِ میز کافهای نشستهاند🤍🖇
غم سنگین سِمجی تمام ذهنم و حتی حس میکنم خون و استخوانم را اشغال کرده است . و عمیقا نمیدانم چه غمی . اما حس میکنم ؛ غم جُدایی . نه جدایی من از یک خاک معلوم . نه جدایی من از تو . و نه جدایی تَن از تن . جدایی انسان از انسان . دوری انسان از خودش ،دوری دو انسان که در پشتِ میز کافهای نشستهاند🤍🖇
غم سنگین سِمجی تمام ذهنم و حتی حس میکنم خون و استخوانم را اشغال کرده است . و عمیقا نمیدانم چه غمی . اما حس میکنم ؛ غم جُدایی . نه جدایی من از یک خاک معلوم . نه جدایی من از تو . و نه جدایی تَن از تن . جدایی انسان از انسان . دوری انسان از خودش ،دوری دو انسان که در پشتِ میز کافهای نشستهاند🤍🖇