داستان از این قراره ک
دوس پسرم نظامی و چند روز پیش اومد مرخصی بهمم گفت من بیام خونه خیلی کار دارم چون موسیقی کار میکنه
گفت شب تا صبح مجبورم بیدار باشم و .....تا به کارام برسم
دو روز اولی ک اومد چون وسایلاش دست استادش بود و زیاد کار نداشت بیشتر انلاین بود و چت میکردیم ولی روز بعدش ک کلاسش تشکیل شد و رفت کلاس دیگه تا شب انلاین نشد و اخرشبم اومد یکم حرف زدیم و گفت از فردا دیگه خیلی کار داره ...