نه ناراحت نمیشم ،نمیتونم که بقیه رو مجبور کنم بخاطر من محجبه بشن اونم اونطور دوست داره
اي دير يافته با تو سخن مي گويم ،بسان ابر که با توفان،بسان علف که با صحرا،بسان باران که با دريا،بسان پرنده که با بهار،بسان درخت که با جنگل سخن مي گويد،زيرا که من ريشه هاي تو را دريافته ام،زيرا که صداي من،با صداي تو آشناست
من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنهتیرم به خطا میرود اما به هدر، نه دل خون شده وصلم و لبهای تو سرخ استسرخ است ولی سرختر از خون جگر، نه با هرکه توانسته کنار آمده دنیابا اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه! بدخلقم و بدعهد، زبانبازم و مغرورپشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ یک بار به من قرعه عاشق شدن افتادیک بار دگر، بار دگر، بار دگر… نه!