نه به همین راحتی
اخه سنمون کم بود من ۱۹ اون ۲۱
اصلا شرایط ازدواجو نداشت
گفتم نمیتونم بگم به پامبمونی من معلوم نیست کی بتونم ازدواج کنم
منم شرایط خانوادگیم ی جوری بود که دلشون میخواست ازدواج کنم به دلایلی
این بنده خدا همکه اومد خواستگاریم من نه اره گفتم نه نه
یهو همه چی جوری جور شد که دیدم عقد کردم و تمام
حتی یادمه اون اوایل عقد مشکل داشتیم بابام ازم پرسید هنوزم دیر نشده میخوای بهم بزنم منه خر گفتم نه
واسه همین میگمهمش حسرت دارم
این حسرتا داره خفم میکنه
از طرفی واقعا دلم میسوزه برای شوهرم که هیچوقت نتونستم ۱۰۰٪ جسم و روحم رو متلعق به اون بدونم
😭😭😭
دلم میخواد بمیرم واقعا