من و خالم ی بار وسط اتاقم داشتیم حرف میزدیم ساعت 3 صبح بود اتاق منم پنجره بسته بود و هیچ راهی برای نفوذ حتی قطره ای آب نبود
ولی یهو هم رو صورت من هم خالم انگار یه نفر آب پاشید.. .
ی بارم مامانم دسشویی بود بابام اتاق خواب بود
من مطمعنم ک مامانم دسشویی بود
ولی تو هال مامانم دویید.
رفتم ببینم چی شده مامانم از دسشویی اومد بیرون
میگم چرا رفتی دوییدی
میگه من یوبوست دارم دو ساعته تو دسشویی ام
کلا این خونه ما ی جوریه