یه دوستی دارم خیلی با هم بودیم از بچگی هیچ وقت حسرت هیچ چیزو نخوردم در موردش همیشه براش ارزو خوب میکردم همیشه از خوشحالیش واقعا خوشحال بودم و از ناراحتیش از ته دل ناراحت..یه مدت مریض شده میرفتم پیشش دیشب یکی اومد خونمون گفت ک دوستم گفته تو جمع ک لباسی مال من پیدا کنن بیارن بسوزونن من چشمش کردم.. مادرشم دعواش کرده ک میشنون ناراحت میشن همه حرفی نزن..خیلی دلم گرفت از حرفش..من این همه بیشتر از ۱۵سال دوستش بودم..همون قدر ک برا خودم میخاستم برا اونم میخاستم..همیشه تو غماش کنارش بودم...دلم گرفته مامانم نمیزاره بهش بگم و ب روش بیارم..
خدا میدونه قلبم تیر کشید از شنیدن این حرف اصلا نمیتونم بخندم بغضم گرفته از صب
سخن چین بدبخت هیزم کش است
شاید سخن چینه به رابطه تون حسودی کرده
اگر با چشم خودت دیدی اعتماد کن
چه نامرد حالا که شناختیش بهش اعتماد داری؟بی خود نیست میگن دوستی عاقبتی نداره بدردرت نمیخورن حتی اون جون جونیاشون
اهمیت نده به حرفش از این آدما تو زندگیم زیاد بوده ولی بدون اونا لیاقت ندارن که فکرت درگیر حرفای بیخودشون کنی
اونی ک حرفو اورد اشتباه کرد
شما هم نمیخواد به روی دوستت بیاری
این همه سال فقط شما دوستش بودی اون دوست شما نبوده انگار.
اگر با توجه ب شناختت ازش میدونی همچین چیزی گفته، دیگه سمتش نرو ، جلو چشمش نباش ببین پیگیرت میشه یا نه ،بدون هیچ حرفی حتی خدافظی برو واسه خودت.
نمیدونم اونی که بهت گفته قصد خوبی داشته یا نه
ولی دعا کن خدا ادمی مثل خودشو سر راهش قرار بده که هدایت بشه❤🤗
اعتماد نکن به اونی ک خبر برات اورده شاید سو تفاهم شده باشه حتما بهش بگو ببین فضیه چی بوده شاید اون یه چی دیگه گفته این یه چی دیگه برداشت کرده باشه
گور باباش ...قط ارتباط کن عزیزم
برای همین چیزاست که از دوست میترسم
اینقدر تجربه ی بد دارم از دوستایی که واقعا براشون دوست بودم اما اونا نامردی کردن که دیگه نمی تونم اعتماد کنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
