ییار شوهرم عقلشو از دست داد تو جاده منو سوار ی ماشین کرد درسته خودش هم اومد جلوتر زدنتو خاکی میخاستن اذیت کنن نمیدونم مست بودن یا چی اما فقط میدونم بخاطر گریه های من گذشتن ....شوهرم بعدش از حرکت خودش که با دوتا جوون غریبه اون مسیرو رفتیم خیلی پشیمون شد و خودش مونده بود که چرا اینکارو کرد .
بهم گفت به هیچکس چیزی نگو