خونه مادرشوهرم بودیم مادرشوهرم گفت کم مونده بود پسرمو بفرستی زیر دست دکترا عملش کن خدا رحم کرد(۴سال بعد عروسیم بچه دار شدم و اونا فکر میکنن خیلی دکتر میرفتم ولی اینطور نیست)منم اصن نگفتم نه دکتر نرفتم گفتم بخاطر حرف خاله زنکا که پدرمو دراورده بودن میگفتن چرا بچت نمیشه منم بدم میومد از حرفاشون،یکم گذشت به شوهرم گفتم پاشو بریم دیگه خواهر شوهرم گفت کجا حالا داشتی ور ور حرف میزدی منم به شوخی گرفتم گفتم خوبه دیگه عروستون شر و شیطونه نمیذاره حوصلتون سر بره شوهرم یهو برگشت گفت کاش لال میشدی بلکه حاضرجوابی نمیکردی،اومدیم خونمون گفتم چرا پیش خانوادت خرابم کردی گفت چون جواب مادرمو بد دادی نیشش زدی،منم گریه کردم گفتم دلمو شکستی دستشو گذاشت رو صورتم محکم فشار داد هم چونم درد گرفت هم ناخناش صورتمو از چند جا خراش داد خون اومد،هیچی نگفتم دیگه اومدم نشستم یه گوشه گریه کردم بی صدا شوهرمم رفت خوابید،بنظرتون حرفم خیلی بد بود؟خیلی دلم شکسته..
خدایا جان و دل خسته است کمی امشب دعایم کن به هر راهی که می دانی مرا از غم رهایم کن
"گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود" از عمق وجودم حسش کردم این جمله رو 🥺 تو غیرممکن ترین حالت زندگیم به عشقم رسیدم بعد از ۷ سال 😍 امیدوارم همه این حس قشنگو تجربه کنن👰👫 میشه واسمون دعا کنی زودتر بریم تو خونه ی عشقمون؟🤗💒😍ممنونم ازت💚 امیدوارم به هرچی میخوای برسی دوست قشنگم😍💚
خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزهگان»شادمان شوند. وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان! من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم 💔همین قدر تلخ💔.
کار شوهرت بده ولی ب نظرم اینجور وقتا اولین بار ک اینجوری شد چیزی نگو بعدب محض اینکه از خونشون اومدی بیرون ب شوهرت بگو دیدی چی گفتن من ب احترام تو و اینکه حرمتا از بین نره چیزی نگفتم دفعه بعد بگن یا خودت جواب میدی یا خودم میدونم چجوری جوابشونو بدم. اول اخطار بده ک نگه حاضر جوابی
✋🏼 لطفا تا وقتی نخواستم ازتون ، کسی جز استارتر لایک نکنه ممنون✋🏼