پسر من الان هفت ماهشه بغل همه میره انگار نه انگار یه مادری داره...به همه هم لبخند میزنه
اه اینام با خونشون
بابا باادم یه کارایی مسکننا چن روز پیش خواهرشوهرم خود ب خود حرصشو خالی کرد روم چون دختر عموی من جاریشه باهم بحث کردن مقصرهم خواهرشوهرم بوده یهو خود ب خود خودش اخلاقش گنده باخونواده شوهرشا درحدی مثلن مادرشوهرش زنگ میزنه بهش این بدون خداحافظی قط میکنه من چنروز پیش رفتم خونه خواهرشوهرم اینم اومدبچه رو اژم بگیره من کفتم خوابه میبرم بندازم زمین همونجا برگش بهم گف وای طلب داری زنگ بزنم ب داداشم ببینم من چیکارکردم ب زنت لابد دختر عموت پرت کرده و.....
بعد هی بچمو از بغلم میکشه دخترم دخترم میکنه
دختر من یکسالشه بجز بغل خودم وشوهرم بغل هیچکس نمیره روانیم کرده همش چسبیده به من
خواهر زاده ی من پسره ۱۰ ماهشه
بغل هر کسی میره اصلا گریه نمیکنه
ما هم نگرانیم نکنه مشکلی داره
عه دلت خوشه ها اگه الان بخنده همیشه همینجوری میمونه منم پسرم نه ماهشه به همه میخنده وبغل همه میره منم دوست ندارم بغل یک سری ها بره🙁
از نه ماهگی بچه بین آشنا و غریبه فرق میذاره و فقط با اعضای خانواده احساس امنیت میکنه
استارتر شیر خودتو می دی یا شیر خشک
من احساس می کنم شیر مادریا وابسته ترن
من ک پسرم سینه ام رو نگرفت هرکاری کردم و شیر خشکی شد
همیشه یادش می افتم دلم می شکنه💔
توروخدا هرکی این پیامد خوند ی صلوات برام بفرسته بچه ام ب خودم وابسته شه
هرجا رفتیم بخواد فقط بیاد بغل من
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
