یهو صدای ترکیدن شروع شد تو راه پله شروع شده بود همه چیز داشت میترکید
من رفتم رو پنجره جیغ زدم همسایه ها اومدن خودم زنگ زدم اتش نشانی داد میزدم آدرس میدادم
همسایه هاجمع شده بودن
شوهرم میگفت جیغ نزن
هی سعی میکرد بره پایین
مردم به دروازه لگد میزدن اصلا باز نمیشد
شوهرم بعد کباب زدن آب ریخته بود روی منقل بعد دروازه رو بسته بود چفتشم زده بود