سلام بچه ها خسته شدم از بس که شوهرم خانواده رو مد نظر قرار میده مادرش جدا خواهر و برادرا هم جدا نمیدونم من کجای این زندگی لعنتی قرار دارم هستم به قول شاعر جوانی ام گله دارد از زندگانی ام شرمنده جوانی از این زندگانی ام
هرسختی که تو زندگیم کشیدم زیرش امضای کسانی بود که دوستشون داشتم...
مشکلم اصلا از لحاظ مالی نیست که حمایتشون میکنه چون تو زندگی هم چیزی واسه من کم نداشته ولی از لحاظ محبت دارم خفه میشم یعنی دلم میخواد تو زندگیم اندازه یه ناخن خانواده هم هوای منو داشت
هرسختی که تو زندگیم کشیدم زیرش امضای کسانی بود که دوستشون داشتم...