همسرم و مادرش دوقطبین
ولی با هم متفاوتن تو یه زمینه هایی
ببین کار بسیاااار سختیه نمیگم نشدنیه بسبگیار سخته
من خودم دارم سلامت روانمو از دست میدم کنار همسرم
بسیااااار حساسه برای همه فداکاری میکنه و از همه متوقعه زیااااد و همش در حال غصه خوردنه ایده ال گرا و اینکه باید همه رو ادم کنن به و با همه اونایی که اشتباه فکر میکنن بجنگن
به ارتباط به جنس مخالف علاقه بیشتری دارن و گاها دست خودشون نیست
ولی از اون طرف محبت کردن و فداکاری ها هم بیش از حالت معمول دیده میشه
یه چیز نامتعادله کلا
و این هم بگم فاز افسردگی شدید دارن و همسرم بیشتر اوقات در حال گریه و سیگار و مشروب و غصه خوردنه
انتظار نداشته باش شادی بیارن واسه ادم
عین غده سرطانا که از بدن تغذیه میکنه اونا هم انرژی و حال خوب ادمو میمکن
و باید بیشتر از یه ادم معمولی انرژی داشته باشی
رابطه جنسی هم به خاطر داروهایی که مصرف میکنن کمه کم انگار سردن و هیچ حسی ندارن و بعضی وقتا دیگه باید فرار کرد از دستشون