من بیست روزه زایمان کردم همش خونه مامانم بودم شوهرم هرشب بهم سر میزنه ولی زیاد باهام حرف نمیزنه فقط جواب کوتاه میده طرف بچه نمیومد البته بچه دوممه. علائم کرونا داشتم استرسی شده بودم همش گریه میکردم بجای دلداری بیشتر عصبی میشد تا حالا چندبارم بهم غیرمستقیم گفته بزور تحمل میکنه منو.چندروز پیش تولدم بود اصلا یادش نبود.موقع زایمانم گل و شیرینی نخرید. اصلا نمیدونم چشه! از وقتی زایمان کردم اینجوری شده.باهاش درددل کنم میپره بهم😔
باور کن میدونم این چیزا رو .ولی یکم حرف میزنم اشکام میریزه اصلا دست خودم نیست البته یک هفته ای میشه ...
زمان میبره...تحمل کن...تا میتونی بخند و خوشحال باش و به خودت برس و از خودت تعریف کن و دلبری کن و عشوه کردن رو یادبگیر...یه کم هم قربون صدقه شوهرت برو مردا خیلی حساسن فک میکنن قراره جاشونو بگیره نوزاده...تو درست شو اون درست میشه
"دوستت دارم”، آن هم خیلی زیاد، اما فکر رفتن که به سرت زد حتی اگر پشیمان هم شدی، برو! دوستت دارم، آن هم خیلی زیاد، اما اگر دلت با دیدن دیگری لرزید، رها کن مرا. دوستت دارم، آن هم بسیار زیاد، اما سالهاست که فهمیدهام، کسی که به رفتن فکر میکند، از کسی که میرود بیرحمتر است …دوستت دارم اما اینبار اگه رفتی، برای همیشه برو... یه دردایی واسه سن و سالی که داشتم خیلی بزرگ بود... ولی با همون دردها بزرگ شدم و حلشون کردم!