امشب خواهرم اینا اومدن خونمون...
خواهرم خداروشکر وضع مالی شوهرش خوبه.
اما هرموقع بیاد خونمون من زیاد پیشش نمی شینم چون زیادی خودشیفته اس.
پدر مادرم هم زیاد تحویلش میگیرن که با این مسئله مشکلی ندارم و هر چند گاهی بابام منو تو خونه ببینه میگه مسکین بدبخت یا بیچاره که باز رد میشم برام مهم نیس
امشب گفتم برم پیشش بشینم بالاخره خواهرمه و زیادی خودمو دور میگیرم..که واقعا پیشمون شدم.
من یه کار پاره وقت پیدا کردم و چند روزه مشغولم که خواهرم خبر نداشت که مامانم سر صحبت باز کرد اره الهام کار جدید پیدا کرده و بالاخره پول دستش باشه چیزی بخره برای خودش😶 خرج عروسی و اینا
چرا عزیزم مگه چی گفت
چقدر مادر و پدرت پول پرستن
چرا
خوب
خب
خب اسی چراپشیمون شدی مگ چی گف
بعد من گفتم خرج عروسی که شوهرم میده این کار برای خودمه
که خواهرم رو کرد به مامانم گفت شوهرش پول نداره چیزی نداره نه. و تمام وقت چشماش گرد کرده بود و از نوک پا تا سرم نگا میکرد بخدا اعتماد بنفس از دست دادم خودمو جم کرد رفتم تو اتاق
دلم از این حرف کلی گرفت اصلا خواب ندارم
متاهلی؟
آخی ایشالله وضع مالیتون خوب میشه به حرف بقیه هم گوش نکن
خواهرم درامدش بالای سی تومن شوهرم با سختی ۶ تومن پول نداره چیزی نداره یکم دلم شکست
واااای چه خواهری ، از صد تا جاری و خواهرشوهر بدتره که
سعی کن رابطتونو بهتر کنید و بهش بگو که از لحاظ مالی رو بی خیال،ما خواهریم دیوونه این پز و فخرفروشی ها رو بزار کنار
