دفتر خاطرات 6 سال قبلمو پیدا کردم :) همش نوشتم کاش من و علی تا آخر عمر با هم بمونیم :| حالا نموندنمون هیچ :( چرا هر چی فکر میکنم یادم نمیاد علی کیه ؟ :/
یکی میگفت باید مادرمو نگه داری کنی بیست چهاری در دسترشش باشی
بیگناه پای دار رفت نمیدانست بالای دار هم خواهد رفت! چاقو دسته ی خود را برید و محبت خارها را گل نکرد. همانطور که دوری دوستی نیاورد، در و تخته هم اصلا با هم جور نبودند. بار کج هم چه خوب به منزل رسید. به دعای گربه کوره عجب بارونی اومد. کار از محکم کاری عیب کرد.ماه هم چه خوب زیر ابر پنهون ماند. اتفاقا پول خوشبختی آورد و ظلم ماندگار شد. تاریخ انقضای ضرب المثل ها هم به پایان رسید. عجب دنیای عجیبی ست
ی نفر اومده بود ب مامانم گفته بود فلانی از دخترت خوشش اومده من تاییدش میکنم خیلیییییییی بچه زرنگی ه با پابند تو کلانتری از دست مامورا فرار کرده انقد ماشالا زبر و زرنگه
پدر بزرگم همیشه میگفت : نزار اونی که دوسش داری ازت فاصله بگیره و باهات حرف نزنه،حرف نزدن ادمارو از هم دور میکنه،میگفت هر وقت مامان بزرگم باهاش قهر میکرد در ظرف خیاشورو سفت میکرد که مامان بزرگم نتونه،بازش کنه و مجبور شه، باهاش حرف بزنه،همینقدر عاشق:))♥️