پارسال از خونه شوهرش قهر کرد با اینکه همو خیلی دوست داشتن علت اختلافش مادر و برادر پسره بودن که خیلی دخالت میکردن تو زندگی شون سه ماه پیش طلاق گرفتن بازم همدیگرو خیلی دوست داشتن پسر همش استوری غمگین میزاشت که میمیرمو و...اینم همش تو فکر بود که آشتی کنه یا نه خانوادش که حتی زنگم نزدن بهش این یه سال حالا دوسه روز پیش گفت تو خیابون دیدمش بهش زنگ زدم گفتم بیا با هم حرف بزنیم گفته من دارم زن میگیرم ته توشو درآوردیم دیدیم راست میگه رفته خواستگاری و قرار مدار گذاشتن حالا خواهرشوهرم لب به غذا نمیزنه خیلی ناراحته چکار کنم حالش خوب بشه اون اگه میخواست میتونست به هم بزنه چون هنوز عقد نکردن ولی با خواهرشوهرم بد حرف زده بود که دیگه مزاحمم نشو