بارداری موفق بعد ۴ سقط مکرر (معجزه)

فروردین ۹۶ ازدواج کردم همسرم ک عاشق بچه اونم پسر اخه خودش یک دونه پسره و چهارتا خواهر داره!!اولین مشکلم بعد ازدواج ترس شدید از رابطه زناشویی بود ک بعد یک ماه متوجه شدم واژینسموس دارم ۴ ماه زمان برد تا درمان بشم همسرمم خیلی به بچه دار شدنمون اصرار داشت تا اینکه شهریور ماه دل درد داشتم منتطر پریود بودم همسرم میخواست بره تهران برای کاری ک چتد هفته ای زمان میبرد بهش گفتم ک بره پد و قرص مسکن بگیره و منو ببره خونه مامانم دردای بدی داشتم مرتب مسکن میخوردم و متعجب ک چرا یک هفته زودتر علایم پریود شروع شده سه شنبه روزی بود ک حالت تهوع و سرگیجه های بدی داشتم با خالم صحبت کردم که نمیدونم چرا حالم بده فک کنم مسموم شدم اون بهم گفت شاید بارداری 

اصلا فکرشم نمیکردم که همچین چیزی باشه نمیدونم چرا فکر میکردم به راحتی بچه دار نمیشم خیلی مشکل برام درست میشه چون شوهرم بعد از عقد بهم گفته بود واریکوسل داشته عمل کرده ده سال قبل ازدواجمون و ممکنه بچه دار نشیم با این حال من همش میگفتم من نازام!!!تقویمو نگاه کردمو متوجه شدم منیکه پریودم دقیق دقیقه ۳ روز عقب انداختم رفتم درمانگاه برای تهوع زیاد دکتر برام ازمایش نوشتو بعد یک ساعت جواب مثبت بود ولی عدد بتا ۲۸ بود از همون روز ی تحقیقات نی نی سایتی من شروع شد دو روز بعد بتا شد بالای ۲۰۰ و من رو ابرا بودم زنگ زدم به همسرم گفتم خدا میدونه ک چقدر خوشخال شد یه لحظه ب فکرم اومد بیا بدون اینکه از خدا بخوام باردار شدم

کار خوبی کردی

دو روز بعد تکرار بتا رفتم دکتر وای ک چقدر استرس داشتم از شدت استرس لرز گرفته بودم نوبتم ک شد دکتر سونوم کرد و گفت ی چیز خیلی ریز سیاه میبینم البته با شک گفت و اینکه هفته اینده بیا بدون نوبت فقط بیا سونوت کنم(اخه بتای ۲۰۰ بعد دو روزم ک دو برابر شده باشه هیچی مشخص نیست‌ اونم سونو شکمی)بعدش سریع گفت میدونستی رحمت دو شاخه منم که خدای انرژی منفی و استرس رفتم خونه شروع کردم تحقیق کردن اصلا نمیدونستم چی هست رحم دوشاخ دیدم بله چ خطراتی داره با همسرم تماس گرفتم و گریه بنده خدا اونم ترسید هفته بعد با مامانم رفتم دکتر تا نوبتم بشه داشتم سکته میکردم منشی لعنتی معطلم کرد نوبتم شد و سونو شدم ک دکتر چیزی ندیدو بهم گفت سریع برو سونوی فلان جا اورژانسی سونو بده بیا خواهرمم همراهم بود اونم ۴ ماه باردار بود و من فقط اشک میریختم ک چرا چیزی ندید اخه دکترمم گفت عجیبه ک چیزی مشخص نیست

بله چون با تمام وجودم تجربش کردم بخدا حالتو کامل درک میکنم یه مدت همه چیو کنار بذار

سونوی واژینال نوشته بود رفتم داخل وای چ دکتر بداخلاقی دکتر شروع کرد سونو کردنو دستیار دکترم تایپ میکرد تا اینکه گفت ۵ هفته و ۵ روز با ضربان قلب دقیقا با زمان پریودم یکی بود خیلی خوشحال شدم و اشک سرایزر شد!!!و جمله بعدی دکتر ضربان کمتر از حد طبیعی دعا میکردم زودتر سونو تمام شه برم مطب به دکترم بگم دارو بده ضربان تنظیم بشه خیلیم خوشحالم که درمان داره !!!جواب سونو رو ک نشون دکتر دادم اونم تبریک گفت بعدشم سریع گفت این غیر طبیعیه دو هفته دیگه بیا!!و من خوش خیال که دکتر دارو بده اونن گفت درمان نداره!!حالا نشدم اشکال نداره جوونی

ده اول محرم بودو خانواده همسرم خوشحال با  مادر شوهر هر روز میرفتم روضه وای که چ ترسی داشتم چقدر حالم بد بود دو هفته گذشتو با شوهرم رفتم مطبو دکتر سونو کرد و دیدم با مکث و نگرانی سونوم میکنه گفتم دکتر مشکلیه گفت برو بیرون سونو بده و بیا گفتم چرا هر کاری میخوایم بکنیم نیاز به تایید هست شوهرمم نگران منتظر تا بهش گفتم بریم‌سونو ترسو دیدم تووچشماش بله سونو شدم ایست ضربان قلبی جنین و توقف رشد تا هفته ۲ روز یعنی ۴ روز بعد از سونوی قلب توقف رشد داشته!!!دکترمم گفت سقط کن فردا برو هلال احمر  قرصو بگیر !!!حالی داشتم ک ک فقط خدا میدونه همزمان با من دو تا خواهر کوچکترم باردار بودن و این باعث میشد از شوهرم خجالت بکشم و احساس بدردنخوری میکردم !!ترس درد سقطم یک طرف چون خالم سقط تو همین هفته رو داشته و از شدت درد موهای خودشو میکشید و جیغ میزدو دور خونه میچرخید!!حالا من اینو در انتظار خودم میدونستم فرداش رفتم قرصو گرفتم خالمم اومد پیشم ک مراقبمم باشه دکترمم گفت خون ریزی بیشتر پریود برو سریع بیمارستان ۵ صبح اولین قرص رو گذاشتم زیر زبونم بعد دو ساعت خبری از درد و خون نبود میخواستم ک‌قرص دوم رو بخورم ک درد پریودی شروع شد و بعد خون ریزی کیسه اب گرم و داروهای عطاری زعفرون ک سریعتیر سقط کنم