2777
2789
عنوان

رفته بودم بیرون همه نگام میکردن اومدم خونه دیدم زیپ شلوارم بازه😶

| مشاهده متن کامل بحث + 2983 بازدید | 47 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم یه بار میرفتم سوپرمارکت زیپم باز بود  خدا خیرش بده  یه اقایی که از کنارم رد شد گفت خ ...

منم یبار چادرم برگشته بود رو کیفم یه اقایی باموتور داشت رد میشد بهم گفت چقدر معذرت خواهی کرد بنده خدا

چقد ب مردای سرزمینم امیدوارشده بودم  

😕گاهی امید باعث میشه فقط انتظار بکشی واقعیتو تغییر نمیده 

من همش فکر میکنم پشت مانتوم رفته زیر کمر شلوارم

خیلی حس بدیه

از کنار مغازه ها رد میشم که تو انعکاس شیشه هاشون ، پشتم رو ببینم

خاک انداز کیست ؟ خاک انداز یه سری کاربر هستن تا یکی تاپیک میزنه ، سریع مثل خاک انداز خودشونو میندازن وسط و کامنت میذارن : (خب چکار کنم)،(به تو چه)یا(به ما چه) این که گُل ⚽️ به خودیه 😂 خب اگه میگی (به ما چه)میشه بگین شما وسط این تاپیکی که به شما مربوط نیست ، چه گوهری می اَفشانین ؟ آهای شمایی که می نویسین : (خب چکار کنم) شما بفرما مابقیِ اورانیوم هایی که تو تاپیک های قبلی جامونده رو غنی بفرمایین کاش فضای مجازی ، یه فیلتری داشت کسایی که فرهنگِ حضور در سایت های عمومی رو ندارن ، نتونن ورود کنن و انرژی منفی هاشون رو به اشتراک بذارن لطفا کاربرای خاک انداز به تاپیک من نیان  مرســـی ، اَه   
منم یبار چادرم برگشته بود رو کیفم یه اقایی باموتور داشت رد میشد بهم گفت چقدر معذرت خواهی کرد بنده خد ...

اون اقا هم جونن بود 

ولی با کمال ادب و متانت بهم گفت 

و واقعا ازش ممنونم 🤦🏿‍♀️خیلی صحنه بدی بود اخه 

سوگند به خون هَمرَهانم، سوگند به اشک مادران🖤🕊️
داشتم ولی اگه نداشتم بهتر بود چون  زرد پوشیده بودم😂

خدایا به پیاله اسید بده به من 

اول من یه قلپ میزنم 

بقیشو با پیک پست میکنم واسه اسییی😂😂😂😂😂😂😂😂✋😐

 فضل پدر چه لطفی داره واسه ما؟ که بابا فاضل بود و فرزند شده فاضلاب!                                                                 -یاس
منم یه بار میرفتم سوپرمارکت زیپم باز بود  خدا خیرش بده  یه اقایی که از کنارم رد شد گفت خ ...

من یه بارتو خونه خیلی سریع  آماده شدم رفتم‌بیرون بدو بدو داشتم میرفتم کلاس زبان پسرم یه خانم‌میانسال بنده خدا  دویده بود رسیده بود به من صدام‌کرد گفت پاچه شلوارت تو جورابت مونده 

وای نگاه کردم اینقدر ضایع بود که نگو  خیلی ازش تشکر کردم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز