سلام دوستان خواهرشوهرم دخترش واوردخونمون چندروزپیشا ازپنجشنبه ی هفته ی قبل تاالان این بچه اینجاس خونشم بامن یه شهره ولی شوهرم خیلی دوسش داره بچه و خواهرشوهرم هرچی میاددنبالش گریه میکنه میگه من میخوام پیش زن دایی و داییم بمونم نمیره اتفاقا بچه ی خیلی خوبیه شوهرم میگه اشکال نداره حوصلش اونجاسرمیره بزار بمونه کاری ندارم باموندنش ولی خستم شد شبانمیخوابه میگه من خونمون تاصبح بیدارم مجبورم گوشی بدم دستش تاصبح حواسم بهش باشه گشنش میشه پاشم بهش غذا بدم شوهرم ازبیرون خودش براش همه چی میخره میاره ولی انگاردیگه قصد رفتن نداره تازه وقتیم میخوایم بخوابیم میاد روتخت وسط من وشوهرم میخوابه شوهرمم ک عشق بچس من نمیخوام الان باردارشم براهمین دلش برابچه هامیره وهی میگه اشکال نداره به خواهرش بزارهرچقدرمیخواد بمونه🙁😕