هعی خداچی بگم والا شوهرم گفت فردامیبرمش توام این مدت خیلی اذیت شدی جالبیش شانس بدبختی من کجاس اینجاس که بچه خونه خودشون تواتاقش میخوابه اینجامیاد بش گفتم زندایی برات جاپهن کنم تواون یکی اتاق بخواب گفت نه زندایی من میترسم اومد قشنگ وسط تخت خوابید😐
راستی مهمونی اونشب رو چطور گذروندی ختم به خیر شد؟ غذا چی درست کردی ؟ عمهه چیزی نگفت؟ اذیت نکرو؟
دلم نمیادبخوام اینجوری اذیتش کنم چون من وخیلی دوس داره
گوشی من ندم اونوقت گوشی شوهرمو برمیداره شبم میادوسطمون میخوابه میگه که که میترسم بعدشم خونه خودشون تواتاق خودش میخوابه اینجامیگه که میترسم میادوسط من وشوهرم
خب اون اقتضای سن شه و دوست داره پیش تون باشه چون بهش خوش میگذره و بهش میرسین! مادرش باید یه بهونه ای ترفندی چیزی بزنه ببره بچه شو 😐😶
مثلا بیاد دنبالش ببردش پارک و بعدم ببردش خونه مگه هر چی بچه میگه اس چه راحت کردن خودشون و
اصلا خودت ببر پارک و از اونجا ببر خونشون تحویل بده اومدی خونه هم شوهرت و دعوا کن و فلفل بریز دهنش دیگه خودشو شیرین نکنه برا بچه 😄😐
ببین گلم ایناکاملا خانواده اشون بچه دوستن ودلشون نمیاد بچه ناراحت شه یاگریه کنه شوهرمنم عشقش بچس بااین سرگرم شده منم نمیتونم چیزی به بچه ی بگم که یوقت خواهرشوهرم ناراحت نشه چون رابطم باهاش خیلی خوبه دیگه الان شوهرم معذرت خواهی کردگفت فردامیبرمش نمیارمش دیگه توام خیلی اذیت شدی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
