2777
2789

"دیشب بود... وقتی بهت گفتم خواب دیدم... دوتا نور سفید وایستادن دم در... و گفتم یکیش حس کردم بابامه.. اون یکیم دستش شمشیر ذولفقار بود...  تنم لرزید از اوردن نام مبارک جدم... علی....

تو خوابم.. شهادتین میخوندم.. و دوست داشتم برم پیششون... زیباترین حس‌ها رو داشتم... صدای عشقم گفتنهای مردی..از دور دستها میمود...زمزمه های عاشقونه سر میداد...با احساس خیسی روی گلوم..هشیار تر شدم..دو تا هیبت نورانی...با زمزمه های عاشقونه تو...دورتر میشدن.... وقتی گلومو بوسیدی بیدار شدم...دیدم چشمات خیسه اشکه...گفتم عشقم...چی شده..چه خواب شیرینی بود..بابام و.... جدم اومده بودن دیدنم...گفتی...اره فهمیدم...زمزمه هاتو میشنیدم.......عاشقتم..بدون تو.... می‌میرم... "

دوربین گوشیو تنظیم کردی رو خودمون.. تو اون تاریکی...نور صفحه دوربین جلو رو صورتامون بود...درحالیکه کاملا در آغوشت منو علیتو جا داده بودی.. بوسیدیمونو گفتی..چقدر چهره‌ات مظلوم شده و  فلش زدی.. دوباره... بغلم کردی و سرتو تو گردنم فرو کردی و فلش زدی و دوباره..  

گفتی: "بمونه یادگاری"

عشق شیرین است... اینکه حس میکنی یکیو از جنس مَــرد داری که همیشه هواتو داره.. دوستت دارم آقایی🥺🙊♥😭💋🤰🏻

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

قم قمیها

میلاد9090 | 1 دقیقه پیش
2791
2779
2792