خواب دیدم که یعنی منو شوهرم تو بیمارستانیم .دوتامون حالمون خوب بود اما شوهرم میخواست که بره پیش یه دکتر . بعد که رفتیم پیش دکتر دیدیم یه دکتر دیگه هم اونجاست که شوهرم ازش خوشش نمیاد و با اعصاب خورد درومدیم از اتاقش . بعدیهو برگشتم دیدم شوهرم نیست . شروع کردم دنبالش گشتن . یهو رفتم تو  یه اتاق که انگار سوپر مارکتی بود یه بسته شیرینی از قبل تو دستم بود یه بسته هم فروشندهه بهم داد . بعد اصرار داشت که اون بسته ی قبلی هم پولش رو ازم بگیره که بهش با بحث میگفتم اونو از قبل داشتم . یهو دیدم یکی یه البوم باز کرده کنارمه داره عکسای بچه ها رو نشونم میدم . یه عکس نشونم داد گفت این عکس بچگیای داداشته ! برگشتم توی راهرو دیدم یه مرده داره یه پارچ اب میخوره که پارچ اب میفته ازش و اب ها میریزن . یهو یاد شوهرم افتادم که نیستش شروع کردم دنبالش گشتن . رفتم تو حیاط . یهو چند نفر دورم رو گرفتن خواستم فرار کنم که بلندم کردن و میخواستن منو بدزدن . صورتاشون هم معلوم نبود.. 
                
                
                
                
                    
                        
                            
                            شادی روح مادرشوهرم صلوات بفرستید  
اَستَغفِرُالله رَبّی وَ اَتوبُ اِلَیه