2777
2789
من احساس می کنم جذب وظایف مادری ام نمی شم وهمش دنبال یک جور فرار یا استراحت برای خودم هستم ....نیازهای عاطفی ام هم پر نمیشه با بچه ...وکلا بجه را به چشم یک .وظیفه ومسولیت سنگین می بینم نه لذت یا دلبستگی ...بجه ام را دوست دارم ولی خیلی وقتها دوست دارم خودم هم ارضا بشم مثل تنهایی بیرون رفتن وگردش و...حتی عاشق اینم بچه ام را مامانم نگه داره .وخودم برم مسافرت وتفریح چون بی بجه بهم خیلی بیشتر خوش می گذره میشه بگید شما چه طوری لذت می برید ازبودن با بچه که همش دردسر وزحمته؟؟؟؟؟(بجه ام 15 ماهه است)
با کودک خود ... با شوهر خود .... آن گونه رفتار نکن که او هست.... بلکــــــه آن گونـــــه که تـــــــــــوـ دوســت داری او بشـــــود

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

منم دوست دارم برم بگردم تفریح کنم
بعضی وقتها همسری نگه میداره دخترمو ولی تا برم برگردم کوفتم میشه همش فکرم پیش دخترمه که چی خورد چی کار کرد

چون توی یه شهر غریبم خیلی از لحاظ عاطفی به دخترم وابسته هستم

کلا دارم روز شماری میکنم دخترم زودتر بزرگ بشه تا با هم به گردش و تفریح بریم این جوری به من خیلی خیلی خوش میگذره
آخه من می بینم بعضی ها هی می گن دلمون واسه بجه مون تنگ میشه .و....خب بجه که جاش امنه پیش مامانته ....خودتم که راحت هستی وداری میگردی واقعا دلتنگیم یعنی چی؟؟؟؟دلتنگ پوشک عوض کردن وتحمل زر زر بچه وخستگی مدام؟؟؟؟؟؟؟
با کودک خود ... با شوهر خود .... آن گونه رفتار نکن که او هست.... بلکــــــه آن گونـــــه که تـــــــــــوـ دوســت داری او بشـــــود
به نظرم این حس طبیعیه و توی همه ما هست چون بعد از چندین سال یه مسئولیت بزرگ روی دوشمان افتاده
یا بعد از چند سال زندگی با شوشو یهو یه بچه اومده که فقط خود ما باید مراقبش باشیم حواسمون به عذا و پوشک و خوابش باشه

الانم چون فقط میگیم تنها بریم بگردیم برای اینکه با بچه سخته تا دو قدم میخوای بری خسته شده باید بغلش کنی یا خوابش میاد یا وقت شیر خوردنشه و کلا گشتن به ادم نمیچسبه

حالا تو زمستون و سرما هم بماند که چقدر بیشتر باید حواسمون بهش باشه تا علاوه بر اینها مریض هم نشه
صفورا جان من دلتنگ دخترم میشم یا بیرون زهر مارم میشه برای اینکه دخترم شدیدا به من وابسته هست پیش هیچ کس جز پدرش نمیمونه

شیر خوردن و غذا خوردن و خوابیدنش غلغ ( قلق _ قلغ) داره و مادر شوشوم نمیتونه از پسش بر میاد متاسفانه از خانواده خودمم دورم
این بخاطر اینکه شما کلا بچه دوست نیستید
و این ایرادی هم نداره هر کسی یک جوره ولی لطفا از لفظ دردسر براشون استفاده نکنید
و من 2 تا بچه دارم و مادر یا مادر شوهری نداشتم که ازشون کمک بخواهم وباهشون لذت میبرم
مثلابدون بچه هام نه دلم می خواهد جایی برم نه اگر برم خوش میگذره بهم
صفورا جان اگر عاشق کسی باشی دلت نمی خواهد باهش باشی -ببینیشو.....
بچه هم همین طوره اگر عاشقش باشی حتی گریه کردنش وپوشک عوض کردتش هم برات خوشایند میشه
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

کنکور

آیدا_۱۹ | 46 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز