واقعا انتظار سخته.... انگار همه ی زندگی ادم درگیر این موضوع میشه چند ماهی که در حال اقدام بودیم... واقعا حاله دوتامون بد بود... هر ماه پریود میشدم انگار بدترین اتفاق زندگیم افتاده بود... زار زار اشک میریختم...
دکتر کلی دارو و اینا بهم داد ... که با خودم گفتم بیخیال دارو بزار بدون اینکه بهش فکر کنیم و خودمون رو تو منگنه قرار بدیم اقدام کنیم.
فقط خوب و عالی خوردیم تغذیه امون عالی بود...هر روز صبح ناشتا عسل سیاهدونه و عسل دارچین میخوردم.... دمنوش زعفرون دمنوش زنجبیل و دارچین....
روزی یه پیاله هم من و هم همسرم اجیل.... کلی گردو و خرما.... موز روزی دو تا.... یه ظرف میوه فصل هر روز هم من میخوردم هم همسرم بیخیال فست فود شدیم... کلا غذاهای خوب خوردیم.... و گفتم اینکارو 6 ماه تکرار میکنیم اصلا فکر نکردم ممکنه باردار باشم ولی باردار شدم و الان یه نی نی 7 هفته ایی تو دلمه و منتظرم صدای قلبشو بشنوم و ارزو میکنم هر کی دلش میخواد زود زود این احساس رو تجربه کنه.... برای من و کوچولوی تو دلمم دعا کنین.