2777
2789

آقایی...دیشب یکی از قشنگترین شبهای عمرم بود... 🥺🥺...

به گلای مورد علاقت😉آب میدادم... داشتم برگای خوشگلشونو ناز می‌‌کردمو.. قربون صدقه‌شون می‌رفتم.. آخه چه عِب داره... گلام جون دارن.. روح دارن... عشق دارن... میبینن عشق بازیهامونو... میشنون درد دل‌هامونو..رازهای مگوتو...ازونا که پیش هیشکی نگفتی...ازونا که آدم فقط به مَحرَمش میگه....محرمی که از طرف خداجون پا میذاره تو زندگیت...و خداجون میگه:"بیا...اینم دختری که من میگم باشه...همسرت....خانومت..زنت...محرم اسرارت...... "🙊🥺🙈

داشتم می‌گفتم.. همینجوری با گلات داشتم صحبت می‌کردم... دیدم گوشیم زنگ خورد... همون که تو برام خریده بودی... 🙊🥺 "الو عشقم..؟!"

جانمی که از ته دلم گفتم چه عجیب نشست تو دلت و شکفت و غنچه کرد رو لبای نازک مردونه‌ات...آخه که من ندیده میبینمت...مگه میشه عاشق و معشوق از حال هم بی‌خبر باشن...

گفتی آماده شم...بریم رستوران...ازون مرغ سوخاریای خوشمزه🥺.... که یه عالمه سوخاری ترد و  خوشمزه روشه... با سیب زمینی ترد و خوجل موجل....

یهو پریدم بالا و یه جیغ کوچولو زدم.... خنده هات پشت گوشی منو شرمنده کرد که... 🙈 بعد از کلی قربون صدقه‌ت گوشیو قط کردیمو.. یه کوچولو با علی رقصیدم... اخه که عیدمون بود... شب تولد سیو چهارمین جدم بود... خلاصه که یالق حریری که عروس خاله م هدیه عروسیم داده بود...با وسواس تمام سرم کردم... گیره ی خوجل ستش رو تنظیم کردم.. مانتو شلوارمو پوشیدمو با ساق دست  تیپمو کامل کردم... چی کم مونده... اره.... چادر... این لباس زیبا و فاخر... لباس نجابت و حیا... چادرمو سرکردم.. ماسک ستمم زیرروسریم کردمو.. کیفو کفشمو برداشتم و دوتا شربت خنک درست کردم و منتظرت موندم... صدای کلید خونه ک اومد.. دخترکی زن شده و مادر شده، پیچیده در انبوه حریر سیاه.. رو با لبی خندون و چشای عاشق دیدی... پرواز کردم سمتت و عطر تنتو با عرق مردونه‌ات به جان کشیدم...

کی میگه عرق مَردت بو میده.. آدم باید عاشق و معشوق باشه.. تا بفهمه عرق تن مردت زیباترین بوی عالمه...

بوی تند عطرت با عرقت یکی شده بود.. نفسهای عمیقی کشیدم... میدونی که ویار دارم به عطر تنت.... جان دلم... قربون قدو بالات برم... قربون چشای درشتت برم... اخ که من میمیرمو زنده میشم میبینم چروکای کنار چشاتو وقتی عاشقونه تو چشام می‌خندی....


تو راه برگشت... خدا هم با ما خندید...

آخه.. نم نم بارون... ازون بارونایی که خدا میدونه و من و تو..ازونا که زیرش عشق بازی می‌کردیمو کلی خاطره داریم... می‌بارید رو سرمون... تا ماشین کلی مورچه ای راه رفتیم...تا میتونستم بوی زیبای دلنشین خاک نم دیده رو به ریه‌هام کشیدم...


♥دستانم را لای انگشتانت پیچیدی... کمرم را در حصار بازوی قدرتمندت کشیدی... در آغوش مردانه‌ات.. ترانه ی عاشقی میسرودیم... و خداوند.. با نزول نم نم باران... ساز عاشقیمان را می‌زد...  و ناگاه... بذر عشقی دمیده از شیره ی عاشقی تو.. در جایی اندرون بطنم... کف میزد و شادمانی می‌کرد.. ثمره‌ی عشقمان.. 🙊🥺🙈♥💍


تو راه که میومدیم... رفتیم یه سر شما شهر.. ازون شاتوتایی که دوسش دالم بخری... چه منظره زیبایی بود... درختان درهم پیچیده حاشیه کوچه ها.. با نم نم بارون و خاک خیس خورده و.. بذر عشقمون تو دلمو.. بوی عشق و.. دست چپ من که در حصار دست راست تو.. روی دنده ماشینه... عشق همینه.. 🙈🥺🙊♥

عاشقتم شوهرم.. محمدرضای من... محمدم.. رضای من... 🥺🙊❤️💍🙈🌹👪

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

قم قمیها

میلاد9090 | 1 دقیقه پیش
2791
2779
2792