زندگی قبلی منم عین الان تو بود پدر سگ میزد از سرم میزد تلفن خونرو هم برمیداشت در رو قفل میکرد میرفت حتی چند بار بیمارستان بستری شدم
اینجور آدما درست نمیشن حتی پزشک قانونیم رفتم
ٱخرش طلاق گرفتم الان ازدواج کردم خدارو شکر خوشبختم
الهی خوشبخت بشی حیف جوونیت خودتو نجات بده انشالله با ی آدم شیرپاک خورده زندگیت گره بخوره
میدونم تاوان پس میده مس بدبختا اولینادمی ک باهاش دوست شدماین بود باهاش ازدواجکردم هس گفتمتنها بچه بیاریممن 4روز تنهام 3روز هستی اون 3روزمب من توجه نمیکنه کمیاد واسه مادرشیتا خریز میکنه میبره ببره منماری ندارم ولس منو اصننمیبینخوالان 6.7سال شده ازدواجموندوبار باردار سدم سری اول سنمکم بود اول زندگیمون بود گفت زوده بچه دار شیم گوشدادم تو 5هفته رتمدکتر .سری دوم روز مادر فهمیدم باردارمبا خوشحالی براش کادو مردمگفتمکل چینی جهازمو شکیت کل بوفمو ریخت پایین گزاشت رفت گفت تا نکشتیش رنگمم نمیبینی .تا 1ماه مقاوت کردم نگه داشتمصدا قلب بچمو شنیدم تو سمت چپ شکمم حسش میکردم نبود خونه واسه خودم خیال بافتم باهاش زندپی کردمهرشب 13 تسفند اومد با ی عالمه خرید گفتم ادم شده بعد شام اودم ی مشمبا انداخت حلومگفت توش نوشته چحوری استفاده کنی ک راحت شیم ازش.گفتمنمیکنم انقد زدتم زدتم زد ب شکمم دیگکماوردم تا خود صبح پر پر زدم وقتی بچم از رحمم جدا شد فهمیدم چشماش دیدم همه چی بچم تشکیل شدهبود تو 9 هفته کشتمبچمو .از اون روز مس مرده هام
نه هیچ کاری نکرطم 1هفتهوخونه بابام بودم بیمارستان بود مهمون اومد 5نفر ملاقات اومد دنبالمامروز تا میخوردم تا خوده خونه زدتم موهام میکشم دسته ای میاد تو دستم انقد با مشت زد تو سرم از اونطرف سرمو زده ب شیشه ک جونی برامنمرنده
