بابام عصبیه بی دلیل فحشم میده و نفرینم میکنه
حیف اسم پدر ک رو این ظالم گذاشته بشه
زندگی رو بهم زهر کرده خونه برای من جهنمه
خوش ب حال کسایی ک مامان و بابای خوبی دارن بیشتر شبیه ناپدریه
بدون دلیل صداشو میبره بالا جیغ و داد میکنه ک تو بی چشم و رویی خیر نبینی ایشالا خنده ب روت نیاد
۱۸ سالمه تنها خواسته ام اینه ک برم سرکار و از خونه دور بشم فقط همین
ولی مادرم و خواهرم درکم نمیکنن میگن سنت مناسب نیس بشین خونه خانومی کن زبان بخون دانشگاه برو
اخه تو این خونه میشه معنی زندگی رو فهمید؟؟
برام ارزوی مرگ کنید
کاش جرئت خودکشی داشتم با خودم میگم ینی خودکشی از این زندگی سگی ترسناک تره؟؟
خیلی تنها و بی کسم خیلی...