گفتن یا ژنتیکیه که سونوهامو دیدن گفتن پس ضربه خورده گفتم نه مطمئنم ضربه بهم وارد نشد من خیلییی مراقب بودم و آخرسر گفتن اوضاع روحی چطور بود که بهشون گفتیم که خیلی فشار عصبی و روحی روم بود هم به سونوگراف هم دکتر زنان که هردوشون گفتن میتونه دلیلش باشه
هیچی عزیزم بعد از ۹سال زندگی و رفتوآمد دوستانه و صمیمی یهو سر یه قضیه ای که فکر کردن من رفتمگفتم درصورتی که من نگفتم دختر دایی شوهرم پیش بقیه اقوام یه موضوع خانوادگی که مربوط میشد به خانواده شوهرم پیش چند نفر آشنا بازگو کردن و خانواده شوهرم منو که یه روز با همسرم رفته بودم خونه مادرشوهرم به فحش و ناسزا گرفتن خیلی برام سخت بود شوک بودم هیچی نگفتم و هرچی میگفتم من نگفتم باور نمیکردن
من اصلا ندیدمشون دیگه و دیگه برام مهم نیستن .و میخام فراموش کنم و از این شهر برم من غریبه بودم ولی بد کردن بهم وقتی الان بهشون فکر میکنم دقیقا میدونستن من نگفتم ولی میخواستن بندازنش گردن من .
گاهی یه چیزاییو تجربه میکنیم که اگر به عنوان تجربه کسی دیگه میشنیدیم اون لحظه با خودمون میگیم نه اصلا همچین اتفاقی برا من نمیفته ولی تا به خودت میای میبینی توهم درگیر ناملایمات زندگی شدی .فقط میتونم بگم خدایا کمکم کن بهم صبر بده ناسزا نگم کفر نگم بدیه بندهاتو پای تو نزارم خدایا کمککککککک