با مامانم بدجور دعوا کردیم حرفا پانزده سال پیشو که من بچه بودم هنوز سرم میکوبه . کار خاصی نبود فقط دوس پسر اینا داشتم . قهمش لهم میگه خراب . امروز بدجور دعوا کردیم . خاهرم پانزده سالشه هر کاری میزاره میکنه بعد امروز میگه نمیزارم بره کلاس تقویتی مث تو خراب میشه . من متاهلم بچه هم دارم زندگیمم خوبه . با مامانمم زیاد رفتو امد داریم هفته ای دو بار . چن بار شنیدم اینجور میگه
رفت و آمدتو کم کن زیادی در دسترسی شاید
مامان ما هم
رفت و آمد رو کم کن
امروز خاهرم اومد گفت منم نرفته بودم دعوا کنم رفتم خونه تکونی میکنه کاراشو کردم بعد یهو گف توم مث خاهرتی اینا منم خیلی نارات شدم . هر حرفیم بگم اتفاقی بیفته میره به خاهراش میگه اونروزم یکم باهاش حرف زدم همه رو خالم گفته . خیلی ناراتم مامان شمام اینجوره
بهش بگو اون موقع من بچه سن بودم نمیدونستم نادون بودم الان که چسبیدم به زندگیم بعدشم تا کی مامانت میخواد خواهرتون کنترل کنه
اره خونمون بیس دیقه راهه با ماشین هر وقت هر چی بگه گوش میکنم . ناراحتیم از اینه چرا کارا گذشته رو پیش خاهرم میکوبه سرم .الان باهاش قهر کردم اومدم خونمون
میگم . ببخشیدا میگه ق ه ب ه ا ی . اصلا کارا بچه ها خاهرشو نمیبینه . اونا هر کاری میکننن . اما اصلا نمیبینه و میگه اونا خوبن شماها بد . نه خاهر برادرام نه بابام رو قبول داره . فقط مادر خاهر خودش اونا زندگی اصلیشن . شما جا من بودین چیکار . دلم میترکه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
