خواهر شوهرم با دستاش برام ملون پوست گرفت و منم که از همه جا بی خبر خوردم
خواستیم ظرف بشوریم هولم داد نذاشت گفت من سرما خوردم پیشم نباش اما چون قبلش حالش خوب بود من متوجه نشدم فقط چند روز نرفته بود سرکار و میگفت حال ندارم
چون بدنشم ضعیف من فکر کردم مثل همیشه مریض شده
کاش پاهام میشکست دیشب نمیرفتم پایین