2777
2789
عنوان

شما بگید تقصیر کی بوده؟

137 بازدید | 16 پست

سلام  بچه ها من یکسال ازدواج کردم و خونم از خانواده خودم و همسرم یه ساعت فاصله است اخر هفته ها که از سرکار میاد میریم اونجا .معمولا پنجشنبه غروب از خونمون میریم خ نه پدرشوهرم و شام اونجاییم شام و که خوردیم میخوابیم صبحم که بیدار شدیم تا نزدیک ظهر بعد برای ساعت ۱ یا ۲ناهار میریم خونه پدر من و بعدشم تا ۷ برمیگردیم خونمون 

 هفته گذشته بعد از شام رفتیم خونه پدرش خوابیدیم صبح که بیدار شدیم رفتیم خونه خواهر بزرگش و اونجا ناهار موندیم ،پدرش از صبح گفته بود یه آشناشون داره از شهرستان میاد و باید همسرم بره دنبالشون .من از ساعت دو و سه هی بهش گفتم ببین چیشد یه زنگ بزن ببین ادرس فرستادن یا نه .از اونطرف خانواده من تماس گرفتن که ناهار جمعه رو که نیومدید اگه میتونید عصر زودتر بیاید شام بریم بیرون بخوریم ( باغشون به صورت پیکنیک طور و تفریحی)من بهش گفتم چیزی نگفت .ما رفتیم خونه پدرش جمع کردیم و شام درست کردیم و اینا تا ساعت نزدیک ۷شب پیگیر نشد که طرف ادرس بده .ساعت ۷و نیم ادرس گرفت .من بهش گفتم من ببخر خونه پدرم بعد برو دنبال اونا بیارشون اینجا،بازم چیزی نگفت رفت دستشویی.من داشتم میوه میشستم به خواهرشوهرم گفتم دیر شد کاش زودتر میومدن .پدرشوهرم گفت اره ولی عوضش خوب شد میری خونه مامانت اینا حاضر اماده میخوری به شوخی گفت .منم خیلی معمولی گفتم خب اینجوری اصلا درست نیست خوب نیست خونه هیچکس ادم اینجوری بره شما خودتون خوشتون میاد اینجوری بیایم خونتون.میدونستم که خودش خوشش نمیاد و حرف منو قبول داره .کلا هم من هم پدرشوهر و مادرشوهرم خیلی هم دوست داریم و من احترامشون خیلی دارم .اصلا هم طوری با هم حرف نزده بودیم که باعث ناراحتی بشه.یهو شوهرم از توالت اومد بیرون و با یه حالت بد و دعوا طوری به من گفت حالا چی میشه یه بار نری خونه بابات شاید یه جوری شده نشد بری اونجا این چه حرفیه با بابام میزنی  حالا مگه چیشده؟😡آقا من و خواهر شوهرم و پدرشوهرمو همه کپ کردیم .من خیلی خجالت کشیدم جلو اونا اینجوری باهام حرف زد.منم گفتم من که چیزی نگفتم داشتم با بابا حرف میزدم اون این گفت منم اینو گفتم دعوا نداره که نمیتونیم بریم خونه بابام اینا باید زودتر به من بگی من بهشون خبر بدم اونا منتظر نباشن .خدایی خواهرشوهرم و پدرشوهر هم طرف من گرفتن گفتن راست میگه دیگه و اینا .آقا من دیگه با شوهرم حرف نزدم تا رفت و مهموناشون اورد و اینا من اصلا نه نگاهش کردم نه باهاش حرف زدم .یکم که گذشت حدود ساعت ۸ گفت پاشو بریم خونه بابات اینا .رفتیم اونجا هم من اصلا به روی خودم نیاوردم که ناراحتم و با خانواده ام گفتم و خندیدم (چون هفته ای یه بار میریم و من اصلا هرچقدرم تو زندگیم مشکل و اختلاف داشته باشم پیش هیچکس بروز نمیدم)بعد شام هم اومدیم خونمون .من رفتم توی تخت خوابیدم و شوهرم توی حال خوابید .کلا چندروزه باهاش جز وقتی که ضروری باشه حرف نزدم با اینکه خیلی دوسش دارم ولی از دستش خیلی ناراحتم و نمیتونم ببخشمش.یکی از خواهراش از شهرستان اومده و قراره فردا بیان خونمون و امروز رفته یه عالمه خرید کرده اورده گذاشته خونه خودش با دوستاش رفته استخر 

منو با یه عالمه کار  با شرایطی که میدونه های اول ماهیانه ام و اصلا جون ندارم تنها گذاشته و اززطرفی این خواهرش که داره میاد خونمون خیلی منو دوست داره و هروقت میریم خونشون حتی اگه نداشته باشه چیزی برام کم نمیزاره و خیلی احترام میزارن و الان سالی یه بار میان اینجا و نمیخوام ذهنیتش رو نصبت به خودم خراب کنم .الان خیلی ناراحتم که توی کل این هفته یه معذرت خواهی کوچیک نکرده .فقط الان که رفته خرید کرده یه رژ مایع بین خرید ها خریده گذاشته رو جاکفشی گفت خانوم این برای شما و رفت .الان من باید چیکار کنم هم عصبیم هم ناراحتم و دلخورم باید چیجوری با این مرد رفتار کنم اشتباهش بفهمه دیگه تکرار نکنه .متنفرم از زود قضاوت کردن و این که جلو جمع باهام تند حرف بزنه قبلا هم یه بار بهش گفتم

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

عزیزم اشکالی نداره یه بحث کوچیک بوده رژم که خریده دیگه کش نده.بخاطر مهمونتون که میاد تمومش کنید

اما عزیز من...فراموش نکن، تو مقدسی! به خاطر لمس تمام بدی هایی که از تو، آدم بدی نساخت  : )

شما ب نظرم یکم جواب پدرشوهرتو تند دادی شوهرتم زیاده روی کرده جفتتون مقصرید

نمیدونم شاید ،خب خیلی از دست شوهرم عصبی بودم شاید کلمات درستی انتخاب نکرده باشم ولی مطمئنم لحنم بد نبوده که ناراحت بشه.

خوب به نظرم اگه میخوای دعوا کش پیدا نکنه رژ بردار بزن قشنگ وسایل پذیرایی هم آماده کن بعد که خواهرش رفت قشنگ بشین سر فرصت با شوهرت حرف بزن بگو دفعه دیگه بد با من تو جمع حرف بزنی منم باهات بد حرف میزنم احترام منو باید نگهداری هر ناراحتی هم پیش بیاد باید تو دلت نگهداری بیایی خونه مطرح کنی نه تو جمع بعدش اگه نه میخوای کش پیدا کنه حوصله لج لجبازی داری رژلب برندار ببر بزار تو کشو خودش بگو شخصیت من خیلی مهم تر از یه رژ با این چیزا درست نمیشه بعدشم کارهاتون کن مهمان داری پذیرایی کن که نگه آره تو به بهانه من با خواهرم بد کردی بعدش که آبجیش رفت دوباره محلش نده

خداروشکر منم مامان شدم انشاالله قسمت همه منتظرا  

آخی اونجا ک رژ خریده😍باباااا بیخیال چیز مهمی نبوده بخدااا آفرین ب خونواده شوهرت خوشم اومد😍مردا کلا میرن خونه باباشون اینجوری میشن ب دل نگیر

الانم برو همه چی روفراهم کن باروی باز ازخواهرشوهرت پذیرایی کن شوهرت اومد باهاش آشتی کن وسرفرصت بگو ارش ناراحت شدی...قهرطولانی نکننننن عادت میکنه

دیدی که سخت نیست تنها بدون من!!!دیدی که صبح میشود فردا بدون من !!!!       این نبض زندگی بی وقفه میزند!!!فرقی نمیکند بامن بدون من💕💕دیروز گرچه سخت...امروز هم گذشت....طوری نمیشود فردا بدون من💕💕💕💕       همیشه میگم مگه آخرش مرگ نیست پس میگذرم❤ به خودم ودنیا سخت نمیگیرم💖💖 توتاپیکایی که مادرا بهم احتیاج دارن سعی میکنم باتوجه به اطلاعاتم کمک کنم😇خوشحال میشم بتونم ی مادر روازنگرانی دربیارم❤❤❤بجای تاپیک خیانت وخانواده شوهرو...

مستقیم حرف رو بهش بگو عزیز

بگو ناراحتی و...

ی سری از مردها قهرو .‌‌...حالیشون نیست

من ی موقع با همسرم سر سنگین میشم.پیش خودم باهاش قهر میکنم و...

بعدا میگم باهات قهر بودمااا میگه راست میگی؟

خودشون رو به خیلی راه ها میزنن

از مهمونیت لذت ببر دختر جون.حیفه این دوران رو با تلخی سپری کنی

اما باهاش صحبت کن

خدارو بابت همه چی سپاسگزارم😊
خوب به نظرم اگه میخوای دعوا کش پیدا نکنه رژ بردار بزن قشنگ وسایل پذیرایی هم آماده کن بعد که خواهرش ر ...

راستش چون قبلا یه بار درمورد اینکه تو جمع درست حرف بزنه بهش تذکر دادم برای همین خودمم توی فکرم بود راه حل دومی که دادی انجام بدم .ولی هنوز مرددم

مستقیم حرف رو بهش بگو عزیز بگو ناراحتی و... ی سری از مردها قهرو .‌‌...حالیشون نیست من ی موقع با ه ...

نه اتفاقا خیلی خوب قهرمو میفهمه من خیلی محبت میکنم بهش و هرروز بیدار میشم ساعت ۶ صبح براش صبحانه درست میکنم و بدرقه اش میکنم .مگه میشه فرق یه خونه شاد و بعل و محبت با یه سردی مطلق نفهمه؟ یک هفته است اصلا نمیفهمم کی میره سرکار .ما باهم مثل دوتا دوستیم هرروز کلی از ایده هاش از مشکلات سرکارش از درسش با هم حرف میزنیم .الان هیچی.امکان نداره نفهمه باهاش قهرم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792