برام نفرستانه من خودش و خواهرش نشسته بودیم بعد من داشتم یه چیزی تعریف میکردم اونم هی میپرید وسط حرفم گفتم دیگه تعریف نمیکنم گف بهتر شروع کرد از تو گوشیش جک خوندن اونم بلند بلند خواهرشم و هم به من گوش میکرد صدای خندشم خیلی رو مخ بود خواهرش گف ما داریم صحبت میکنیم اروم بخون گف من بلند میخونم که شما بخندین بعد خواهرش گف ما که مثل تو دیونه نیستیم به جک های بیمزت بخندیم اونم به ما اینو با لحن خیلی بدی گف منم بدم اومد ولی هیچی نگفتم اما الان دارم خودخوری میکنم که چرا چیزی نگفتم