من قبلا با یکی دوست بودم اونو خیلی دوستش داشتم ۳ سال با هم بودیم ولی اون ی روز منو ول کرد و خیانت کرد و رفت و من چند ماهی افسردگی گرفته بودم و مدام گریه میکردم ،تا این ک ی روز خواستگار برام اومد و من فقط و فقط از سر لجبازی و چون با خودم تصمیم گرفته بودم ک دیگ ب کسی عاشق نشم با خواستگارم ازدواج کردم ، شوهرمم آدم بدی نیست ولی یکم اعصبانیه و ب همه چی شکاکه و گیر میده ، خیلی سخته برام زندگی کردن خیلی سخته خودمو تو چاه انداختم واقعا و راه برگشتی ندارم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
شما سنتی ازدواج نکردین از سر لجبازی کسی رو که علاقه ای ندارین انتخاب کردین که خیلی اشتباهه وگرنه کسی که میاد خواستگاری اگه علاقه ای بینشون نباشه اصولا نباید قبول کنه