من قبلا با یکی دوست بودم اونو خیلی دوستش داشتم ۳ سال با هم بودیم ولی اون ی روز منو ول کرد و خیانت کرد و رفت و من چند ماهی افسردگی گرفته بودم و مدام گریه میکردم ،تا این ک ی روز خواستگار برام اومد و من فقط و فقط از سر لجبازی و چون با خودم تصمیم گرفته بودم ک دیگ ب کسی عاشق نشم با خواستگارم ازدواج کردم ، شوهرمم آدم بدی نیست ولی یکم اعصبانیه و ب همه چی شکاکه و گیر میده ، خیلی سخته برام زندگی کردن خیلی سخته خودمو تو چاه انداختم واقعا و راه برگشتی ندارم