حدود ۴ سال عاشق پسرداییم بودیم باهم رابطه فرازو نشیب اما عاشقانه ای داشتیم سر رفت آمد ک کم میمونم خونشون دعوامون شد و من گفتم دلتنگ خانوادم میشم نمیشه ک هر هفته بیام یه هفته بمونم نامزدی گفتن سر اون گف تو با دهن بزرگترات گ....میخوردی ک ازدواج کردی دلتنگ میشدی بمون خرابشدت دلت تنگ نشه قلبم شکسته موندم واقعا چیکار کنم من اصلا تو شوکم چنین حرفایی شنیدم از کی اونم کسی ک تو عقدم و عاشق بودیم