قرار بود با عشقم ازدواج کنم یهو مریض شد معدش مریض شد رفلاکس شدید التهاب و این چیزا خیلی حالش بد بود مدت حتی زده بود به قلبش و تپش قلب شدید می‌گرفت
قرار بود خرداد بیان خواستگاری ولی نتونست بیاد
الان خانواده من افتادن رو دنده لج مادرم همش بهم اخم و تخم میکنه همش ایراد میگیره ازش درصورتی که اینا خودشون شرایطش قبول کرده بودن همه جوره الان یهو حرفشون عوض شد
از طرفی اصلا حال خودشم خوب نیست نمیدونم چیکار کنم بین زمین و هوا معلق ام قلبم داره آتیش میگیره
فعلا صبر کن تا حالش خوب بشه یهوو کنار نکشید
انشالله زودتر حال ش خوب شه
و اگر ب صلاحتون باهم ازدواج کنید
با اجازه
یه صلوات میفرستین مدرسه ای که میخوام رو قبول بشم
عزیزم حرفای خانواده رو گوش نکن و پای هم بمونین عشقتم ب احتمال زیاد از استرس اینجوری شده خوب میشه زیارت عاشورا ب نیت شهید نوید صفری بخون معجزهه ست
از خدا برات آرامش میخوام،اون صلاحتو بهتر میدونه♥🧡
بزار حالش که خوب شد میاد الان میخای مریض داری کنی دختر
ب حق پنج تن جفتتون عاقبت بخیر بشید چه باهم چ جدا از هم🙏🏻💙♥
صبور باش، إن شاءالله حالش خوب میشه
همه این بیماری ها رو گرفته یا تو رو پیچونده ها؟
چرا اینقد مشکلاتش زیاده. میتونی کنار بیای؟
والا مادرت حق داره مگه کلا بیمارستان بستری بوده
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر 😍😘
حضرت حافظ تضمین میکنه دیگه ... صبر کن هر چند به خون جگر
ایشالا خوب میشه سلامتیشو به دست میاره هنوز که اتفاقی نیفتاده
عزیزم من خیلی دوسش دارم اونم دوسم داره
ولی بحث اینه که خب یسری کم و کسری داشت که خانوادم اولش گفتن اشکال نداره ولی الان که دیدن نیومد خواستگاری به همه چیز دارن گیر میدن
خودشم مریض شده ۲۰ کیلو وزن کم کرده بمیرم براش نمیدونم چیکار کنم دیگه دارم نابود میشم😔😔😭😭😭😭
فقط خدا خیرتو میدونه....همونو واستون آرزو میکنم...
نمیخواد جبهه بگیری و بخوای دلیل بیاری واسه نیومدنشون...سکوت کن و صبوری
قسمتت باشه بهرنحو که باشه میششششه
