2777
2789

بچه ها ی موضوعی جدیدا ذهنمو درگیر کرده.خودم ادم معتقد ای نبودم و الان معتقد تر شدم نسبت به قبل و همسرم در این راه خیلی کمکم کرد 

ــ

وقتی میبینم دخترایی ک مث خود سابقم زود گول میخورن و درگیر یه سری روابط اشتباه عاطفی میشن و ارزش خودشون و پایین میارن ،از ته دل ناراحت میشم و دلم میخواد یه جوری بهشون بفهمونم راهی که میرن جایی جز بن بست نیست.

یا مثلا دخترانی که طبق چشم و هم چشمی پوشش های نامناسب انتخاب میکنن و گوهر وجودی خودشون و نشناختن و خود واقعیشون و پیدا نکردن و تحت تاثیر یک داستان یا یک معجزه یا کرامت شهدا و ... قرار میگیرن و جهت زندگیشون عوض میشه ،دلم میخواد در قالب ی رمان بنویسم 


چیزی مثل مستند از لاک جیغ تا خدا

فک میکنم اینجور داستان ها و فیلم ها تکراری شده

یه روی توی یه نقطه ای از زندگیت قرار میگیری و برمیگردی به سختی های پشت سرت نگاه میکنی، میبینی تو باید این سختی هارو میکشیدی، باید از این درد ها عبور میکردی ، باید این اتفاق ها میوفتادن تا تو به جایی که الان هستی برسی❤️🌸

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ایده ندارین؟

بنظرم دنبال داستان واقعی باش، یه آشنایی فامیلی پیدا کن زندگی اونو بنویس

یه روی توی یه نقطه ای از زندگیت قرار میگیری و برمیگردی به سختی های پشت سرت نگاه میکنی، میبینی تو باید این سختی هارو میکشیدی، باید از این درد ها عبور میکردی ، باید این اتفاق ها میوفتادن تا تو به جایی که الان هستی برسی❤️🌸
بهتره از نوشتن ازدواج اجباری و همخونه شدن با یه پسرو  آشنا شدن یه دختر لجباز با یه پسر مغرور ت ...

خداروشکر اصلا اینجوری نیست چیزی ک مد نظرمه 

ممنون از راهنماییت عزیزم چشم 

خب اینم ک میگم داستان زندگی خودمه 😢😢

من نظرم رو گفتم، درسته هرکس واسه زندگیش یه داستانی داره ولی داستان بعضیا جالب تره، یه زندگی که مثل همه نباشه از اینا که وقتی میشنوی تعجب میکنی باید باشه

یه روی توی یه نقطه ای از زندگیت قرار میگیری و برمیگردی به سختی های پشت سرت نگاه میکنی، میبینی تو باید این سختی هارو میکشیدی، باید از این درد ها عبور میکردی ، باید این اتفاق ها میوفتادن تا تو به جایی که الان هستی برسی❤️🌸
خب اینم ک میگم داستان زندگی خودمه 😢😢

بخاطر جذب مخاطب گفتم، چون دیگه دوره رمان زرد تموم شده الان خواننده خیلی باهوشه دنبال یه ایده نو میگرده به چیز جدید که تابه حال نخونده

قشنگیش به همینه خدا بهت نمیگه یهو غافلگیرت میکنه ...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز