2777
2789
عنوان

رمان های سمی که تو نوجوونی میخوندیم😂

| مشاهده متن کامل بحث + 7565 بازدید | 143 پست
من رمان خانه ای از حریر رو یادمه خوندم چی بود سم خالص  دختره  بابا مامانش  فوت میشه ...

‍ خیلی غیر واقعیه آخه مگه میشه واقعا یه جاهایی به شعور آدم توهین میشه دیگه😂😂

NVD❤
باهاش حرف زدم با مشاوره ب صورت ایمیل گفت الان چندساله از اونا خبری نداره ولی انگار هنوز باهمن من ال ...

خدای من

اگه میدونستم‌ واقعیه خیلی اذیت میشدم

میشه واسه حاجتم یه صلوات بفرستی💚🙏🏻

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من اولین رمانی ک خوتدم افسونگر بود یکم صحنه داشت🤣یادش بخیر همش دوس داشتم مدرسه زود تعطیل شه بیام بق ...

وای اون خیلی غیر واقعیه پسر انگلیسیه ولی روشن فکریش حتی پایین تر از مرد ایرانی اخ اخ فقط غیرتی شدنش🤢

NVD❤
‍ خیلی غیر واقعیه آخه مگه میشه واقعا یه جاهایی به شعور آدم توهین میشه دیگه😂😂

اره تازه جالب ترش اینه که مادر پسره  مجبورش میکنه با یک دختر دیگه ازدواج کنه بعد اون پسر اسمش نوید گمونم بود از دختره جدا میشه میگه باهاش رابطه نداشتم ... تا این دختره قبول میکنه باهاش ازدواج کنه

خدای من اگه میدونستم‌ واقعیه خیلی اذیت میشدم

اره خیلی تحت تاثیرقرار گرفتم

رمان تا تلاقی خطوط موازی رو خوندی؟اونم خیلی خوب بود ارزش وقت گزاشتنو داشت بنظرم

ولی باز جای انبات چوبی هیچی نمیاد

من توی عقد باردار شدم👶قصدم سقط بود چون شوهرم وضع مالی خوبی نداشت!هدیه خدارو پذیرفتیم و گفتیم ی حکمتی بوده و سقط نشد☆حرفای مردم تیکه ها و نگاهاشون باعث شد ب همه بگم:من مامان شدم اونم از شوهره شرعی و قانونیم پس نه هوس بوده نه گناه👩‍❤️‍👨اصلا هم خجالت نکشیدم سیسمونی اماده کردیم و همه عاشق دخترمن♡ممنونم از مادر و خاهرم که عین کوهی بودن پشت من(البته خاهرم اولش میخاست منو ب قتل برسونه😨)دخی قشنگم از الان بگم من تمام راه های پیچوندن رو بلدم پس دهنت سرویسه😚باورم نمیشد تو اومدی ب قلب و روحم تا اینکه با پاهایی لرزون و فکری اشفته روی تخت سونو دراز کشیدم؛بولوب بولوب♡صدای قلبت بود عمره مادر💖(ابان سال 99 ماه هشتم بارداری:خاهشا قیافت ب من بره مرسی) اسفند۹۹:واااای دخترت چقد شبیه باباشه😄اینم بگم و برم:کاربری قبلیم ب لطف اقای ح.ر تعلیق شد روحش شاد🤐
ماها چچقدر تباه بودیم ک با بعضیاشون زار میزدیم تازه مزخذف تر این بود که همیشهههههه یه دختر خیلی جیگ ...

همه از دم قد بلند و چشم آبی و موی طلایی بدون هیییچ آرایشی بسیار دلبر که پسره اصلا به در و داف اطرافش هیچ توجهی نمیکنه فقط نظرش رو دختره ست😂😂😂

اهان همیشه هم تو مهمونی یه پسر میاد به دختر داستان پیشنهاد میده که بعدا توسط پسر داستان دهنش سرویس میشه

NVD❤
باهاش حرف زدم با مشاوره ب صورت ایمیل گفت الان چندساله از اونا خبری نداره ولی انگار هنوز باهمن من ال ...

عزیزم میشه بگی کدوم رمانو میگی که واقعی بوده شاید خونده باشمش و اینکه از کجا میدونی واقعی بوده؟

NVD❤
عزیزم میشه بگی کدوم رمانو میگی که واقعی بوده شاید خونده باشمش و اینکه از کجا میدونی واقعی بوده؟

رمان ابنبات چوبی

اسم دختره منا هستش خیلی فقیرن و طلاق گرفته میره صیغه ی پسره میشه و پسره مریضه جنسی از اب درمیاد...بقیشو بگم مزه اش میره

و اینککه بله واقعیه و ایشون ساکن شمال هستن و من با نویسنده اش بصورت ایمیل در ارتباط بودم ک ایشون مشاور این خانم بودن

واقعا خیلی خیلی قشنگ بودااااا

من توی عقد باردار شدم👶قصدم سقط بود چون شوهرم وضع مالی خوبی نداشت!هدیه خدارو پذیرفتیم و گفتیم ی حکمتی بوده و سقط نشد☆حرفای مردم تیکه ها و نگاهاشون باعث شد ب همه بگم:من مامان شدم اونم از شوهره شرعی و قانونیم پس نه هوس بوده نه گناه👩‍❤️‍👨اصلا هم خجالت نکشیدم سیسمونی اماده کردیم و همه عاشق دخترمن♡ممنونم از مادر و خاهرم که عین کوهی بودن پشت من(البته خاهرم اولش میخاست منو ب قتل برسونه😨)دخی قشنگم از الان بگم من تمام راه های پیچوندن رو بلدم پس دهنت سرویسه😚باورم نمیشد تو اومدی ب قلب و روحم تا اینکه با پاهایی لرزون و فکری اشفته روی تخت سونو دراز کشیدم؛بولوب بولوب♡صدای قلبت بود عمره مادر💖(ابان سال 99 ماه هشتم بارداری:خاهشا قیافت ب من بره مرسی) اسفند۹۹:واااای دخترت چقد شبیه باباشه😄اینم بگم و برم:کاربری قبلیم ب لطف اقای ح.ر تعلیق شد روحش شاد🤐
رمان ابنبات چوبی اسم دختره منا هستش خیلی فقیرن و طلاق گرفته میره صیغه ی پسره میشه و پسره مریضه جنسی ...

اهان ابنبات چوبی رو خوندم خیلی ناراحت کننده بود یه جاهاییش واقعا حالم بد میشد

NVD❤
اهان ابنبات چوبی رو خوندم خیلی ناراحت کننده بود یه جاهاییش واقعا حالم بد میشد

اره واقعا ناراحت شدم

هنوزم اون و تا تلاقی خطوط موازی رو بعده چنسال میخونم


تا تلاقی خطوط موازی رو خوندی؟

من توی عقد باردار شدم👶قصدم سقط بود چون شوهرم وضع مالی خوبی نداشت!هدیه خدارو پذیرفتیم و گفتیم ی حکمتی بوده و سقط نشد☆حرفای مردم تیکه ها و نگاهاشون باعث شد ب همه بگم:من مامان شدم اونم از شوهره شرعی و قانونیم پس نه هوس بوده نه گناه👩‍❤️‍👨اصلا هم خجالت نکشیدم سیسمونی اماده کردیم و همه عاشق دخترمن♡ممنونم از مادر و خاهرم که عین کوهی بودن پشت من(البته خاهرم اولش میخاست منو ب قتل برسونه😨)دخی قشنگم از الان بگم من تمام راه های پیچوندن رو بلدم پس دهنت سرویسه😚باورم نمیشد تو اومدی ب قلب و روحم تا اینکه با پاهایی لرزون و فکری اشفته روی تخت سونو دراز کشیدم؛بولوب بولوب♡صدای قلبت بود عمره مادر💖(ابان سال 99 ماه هشتم بارداری:خاهشا قیافت ب من بره مرسی) اسفند۹۹:واااای دخترت چقد شبیه باباشه😄اینم بگم و برم:کاربری قبلیم ب لطف اقای ح.ر تعلیق شد روحش شاد🤐
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز