عاشق عمم هستم
بارها مامانم مجبور شده ۱۵ روز ۱۵ روز من و خواهرمو پیشش گذاشته خودش و شوهرش و بچه هاش سنگ تموم گذاشتن برامون چون اونا بزرگتر هم بودن با اختلاف حدود ۱۰ سال و بیشتر
ما بچه بودیم پدرم چند بار جراحی سنگین کرد مامانم مجبور بود توی بیمارستان پیشش باشه عمم ما رو نگه میداشت .
اما تا همین امروز یکبار نشده بدون نظر و هماهنگی مامانم در هیچ موردی خودسر عمل کنه .
با عروسهای خودش هم رفتارش متشخص و متمدنانه است و با زن عموهای دیگم . بر عکس مادربزرگم که مثل مادر شوهر استارتر بود و حرف نمیفهمید . البته در مورد ما جرات نداشت چون بابام بهش روی دخالت نمیداد .