من وشوهرم دخترعموپسرعموییم وعاشق هم بودیم والان ۲ماهه ازدواج کردیم خانواده ی شوهرم همگی خوب وعالین حتی بقیه ی خاله هاش امایه خاله داره خیلی دخالت میکنه توهمه چیز ویه دختر داره که ازمامانه بدتره همش میخوادتیکه بندازه وچرت وپرت الکی بگه نمیدونم دیگه چیکارکنم حتی یبارم توی یکی ازتایپاکم گفته بودم ،امشبم خونشون دعوت کردن همه وبعداخرسر خیلی خواهش کردن که بمونیم اونجا البته به من چیزی نمیگفتن همش روبه شوهرم میگفتن انگارمن وجودندارم بعدشم مافرداصبح بایدبرفتیم جایی شوهرم گفت نه شرمنده ان شاءالله یه شب دیگه فردا کارداریم دخترخاله شوهرم بازجلوهمه برگشت روبه من گفت پسرخالم اینجوری نبود توجمع هاوهمه جامیومد ومیموندوشرکت میکرد ازوقتی باتوازدواج کرده انگار ازهمه چیز منع شده واخلاقش وعوض کردی😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑
تو چی گفتی
باید میگفتی بس که من خوبم و عاشقمه دل نمیکنه ازم جدا شه
فقط میخواد وقتشو با من باشه😂
توام خونسرد جوابشون و با لبخند بده ببین چجوری خودشونو جمع میکنن.بگو بله متاهلی همینه خصوصا که با عشق همراهه و حوصله مزاحم نداریم🙃
بعد تو هیچی نگفتی😐من بودم میگفتم مجبور بوده شرکت کنه الان منو داره مجبور نیس شمارو تحمل کنه
باید میگفتی عزیزم شما ازدواج کردی متوجه میشی
زندگی متاهلی با مجردی قابل قیاس نیست حواست رو جمع کن چیو با چی مقایسه میکنی
وا میگفتی به توچه شوهرت چیزی نگفت اصلا؟؟؟
خونشون نرید ، دعوت کردن بهانه بیارید ، یا دیر برید زود بلند شید
ولی همون نرید بهتره
میگفتی حتما صلاح در اینه
مگه مجبوری رفتو امد بکنی با خاله شوهرت؟؟؟؟
من که خاله ها شوهرمو سالی یبارم نمیبینم در صورتی که مادرشوهرم رفتو امد داره باهاشون ما نه!!
لزومی نمیبینم برم و بیام با خاله شوهر!!!!!!
همشون همینن ی مدل بی ذات بازی در میارن من خود شوهرم فهمید اخلاقا بدشونو البته تیکه نمینداختن بندگان خدا اما تفاوت فرهنگی و فکری با ما داشتن کلا شوهرم ازشون بدشون اومد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
42 ثانیه پیش
43 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
